یک وجب باش ، ولی مرد باش !

در منازعات ( سیاسی و اجتماعی و … ) یکی از مغالطاتی که به کار می رود این است که یک چیز را به همه نسبت دهند ؛ مثلاً اگر یکی از مخالفینشان مطلبی را گفته یا مرتکب کاری شده ، به جای اینکه این عمل را به خود او نسبت دهند ، آن را به گروه و دسته ای که این فرد جزئی از آن است نسبت داده و می گویند: « ببینید ! اینها کلّاً این طورند ! » البته اگر ثابت شود که دیگران نیز به کار او راضی و به نوعی با او هم عقیده اند می شود چنین نسبتی داد ، ‌امّا در غیر این صورت مسلّم است که این نسبت دادن نوعی تدلیس و فریب است.

امروز دیدم کسی در جایی قسمتی از فیلم سخنرانی یکی از منبریهای معروف را به نمایش گذاشته. یکی از سخنان او این بود که طبق روایت ، طول قدّ حضرت آدم علیه السلام ۱۷ متر بوده. این آقای روشنفکر که این قطعه از فیلم را در آن شبکه به اشتراک گذاشته بود در ارتباط با آن چنین نوشته : « می بینید ؟! چطوری به خودشان اجازه می دهند مردم ما را به مسخره بگیرند ؟ خیلی این خنده دار است ولی وقتی تمام می شود آدم گریه اش می گیرد … طولش ۱۷ متر بوده حتما عرضش هم ۱۰ متر بوده ؟ … »

از این قبیل افاضات در فضای مجازی بسیار است. در همین یک مورد چند نکته قابل توجّه است که با توجّه به آنها می توان در مورد نمونه های مشابه هم قضاوت کرد :

۱ ) وقتی عملکرد نامناسبی از کسی می بینیم ، باید شخص او را مذمّت کنیم و یا حدّاکثر ، کسانی که موافقتشان با او برایمان به اثبات رسیده است. ظاهر فرمایش این بندهء خدا این است که این سخنران ، جزء یک گروه است که عملکرد مشابهی دارند. منظور چه افرادی است ؟ یعنی چه کسانی « به خودشان اجازه می دهند مردم ما را به مسخره بگیرند » ؟ سخنرانها ؟ روحانی ها ؟ کسانی که تریبون دارند ؟ … مسلّماً او نمی تواند ادّعا کند تمامی افرادی که به آن گروهها تعلّق دارند را دیده و در مورد نوع عملکردشان و موافقتشان با این سخنران اطّلاعات کافی دارد. او حتّی نمی تواند ادعا کند چنین اطلاعاتی در مورد درصد کمی ( مثلا ۱۰ درصد ) از آنها دارد. بسیاری از افراد گروههای ذکر شده ،‌بخصوص با توجّه به آنچه در نکتهء چهارم ذکر خواهیم کرد ، با ادّعای این سخنران موافق نیستند.

۲ ) آیا او از منابع ادّعاهای این سخنران اطّلاعات لازم و کافی را دارد ؟ چقدر از شواهد تاریخی ، زیست شناسی ، روائی و … در این مورد آگاهی دارد ؟ آیا می داند که قضایایی به مراتب غیر قابل باورتر در مصادر مسحیان و یهودیان آمده که با شواهد قطعی علمی منافات دارد ؟

۳ ) آیا وقتی در مورد چیزی اطّلاعات کافی نداریم می توانیم به صرف اینکه در ذهن ما چیز عجیب و باورنکردنی است آن را به مسخره بگیریم و اصل سخن و گویندهء آن را به باد تمسخر و ناسزا بگیریم ؟!

۴ ) در مورد این سخنران ، مطالب برای گفتن زیاد است و فعلا ضرورتی برای مطرح کردنشان نیست ، امّا همین قدر می گویم که ایشان از نظر علمی در سطح بالایی نیستند. یکی از مصائب دنیای امروز ( که به کشور ما هم اختصاص ندارد ) این است که در بسیاری از موارد جایگاه افراد به درستی شناخته نمی شود ؛ نمونه اش بعضی از کسانی است که در سخنوری مهارتی دارند ، گاه می شود که افرادی دور اینها جمع شده و به اصطلاح « مرید » شان می شوند ، کم کم به دلایل مختلف ( از جمله خلأ تئوریک موجود در جامعه ) احساس می کنند از نظر علمی هم در حدّ بالایی هستند و دیگران به آنها به چشم « تئوریسین » نگاه می کنند و ازشان « فتوا » می خواهند ! در حالی که حدّشان یک سخنور خوب بودن است که واقعا هم حدِّ کم و درجهء پائینی نیست. و البتّه هستند در میان اهل منبر که از نظر علمی نیز در حدّ بالایی هستند و یا حدّاقلّ قواعد و حدود را می دانند و رعایت می کنند. مقصود من از ذکر این نکته این است که اگر این سخنران محترم ، از نظر علمی در حدّ قابل توجّهی بود می فهمید که حتّی اگر این موضوع در مورد حضرت آدم علیه السلام در روایت هم آمده باشد ، احتمال اینکه این روایت از نوع « اسرائیلیّات » باشد قوی است و چنین چیزی را نباید بدون ذکر توضیحات کامل نقل کرد. [ اسرائیلیّات روایاتی هستند که عمدتاً توسّط یهودیان نومسلمان و با توجّه به افسانه های موجود در تورات تحریف شده و سایر مصادر متأخّر یهودی در بین مسلمین شایع شدند. بعضی از اهل نظر ، این افراد را نفوذی های یهود برای تخریب چهرهء واقع گرای اسلام می دانند. ] به هر حال در این زمینه باید بر اساس قرائن و شواهد علمی ( روائی ، تاریخی ، علوم تجربی و … ) قضاوت کرد.

گذاشتن پاسخ