مقصود از اینکه می گویند : « پای استدلالیان چوبین بُوَد » چیست ؟

سؤال : آیا این که در خطاب به فلاسفه می گویند : « پای استلالیان چوبین بُوَد * پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد » در حد مزاح و طعنه است یا حکایت از یک واقعیّت می کند ؟ (۳۶/۳/۱۹)

جواب : این بیت از آنِ مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مشهور به مولوی ) است. او در فصلی از دفتر اوّل مثنوی ،  ابتدا گفتگوی میان ستون حنّانة و رسول خدا صلّی الله علیه و  آله و سلّم را نقل می کند و سپس – به مناسبت – مطالب دیگری را بیان می کند از جمله :

صد هزاران ز اهل تقلید و نشان

افکَنَدشان نیم وهمی در گمان

که بظنّ تقلید و استدلالشان

قایمست و جمله پرّ و بالشان

شبهه‌ای انگیزد آن شیطان دون

در فتند این جمله کوران سرنگون

پای استدلالیان چوبین بود

پای چوبین سخت بی تمکین بود

مقصود این است که آنها که صرفاً اهل استدلالهای رسمی و متعارف هستند ، و به مرحلهء علم الیقین و عین الیقین نرسیده اند ، در مسائل غامض و دقیق ، دستشان از حقیقت کوتاه است ، و در آن وادی بنای استدلالشان بر ظنّ و گمان است ، و به همین دلیل ، این بنا ، گاه با نیم وهم و شبهه ای سرنگون شده و ایشان در گمان و تردید و حیرت رها می شوند و اگر شیطان شبهه ای در ذهنشان ایجاد کند ، چه بسا همچون نابینایان به زمین خورند. چنین انسانهایی ، مثل این است که برای راه پیمودن از پای چوبی استفاده می کنند و معلوم است که پای چوبین چقدر از تمکین و استقرار کم و غیر قابل اعتمادی برخوردار است.

خلاصه اینکه استدلالهای متعارف تا مرحله ای می تواند ما را جلو ببرد و از آن به بعد باید فکر دیگری کرد. مهمترین کارکرد فلسفه و امثال آن تا جایی است که ما را به دامان وحی برساند. پس از آن سعادت ، و حتّی افزایش علم مفید ، منوط به التزام ما به دین است. و این طریق است که انسان را به مراتب عالی تر علم می رساند ، علمی که دیگر بنایش بر ظنّ و گمان نیست و با هر شبهه ای سست نمی شود.

در اینجا مطالب بسیار مهم و مفصلی هست که متأسفانه شرایط ( از جمله وقت ) برای مطرح کردنشان مناسب نیست. لَعَلَّ اللهُ یُحدِثُ بَعدَ ذلک أمراً.

گذاشتن پاسخ