یک روز میزند و اتفاقی یا از روی بعضی کارهای درخوری که انجام دادهایم،
وصل میشویم به بالاترها.
ماورایی فکر نکنیدها!
منظورم وصل شدن به ارگانها یا آدمهای بالادستتری است …
همین توهم میزند همه چیز را خراب میکند.
میشویم آدمهایی که به خودمان اجازه میدهیم صلاح بقیه را تعیین کنیم،
در کارشان تجسس کنیم،
وارد محدودهٔ شخصیشان شویم و زیر نظرشان داشته باشیم.
کارها و افکارمان میشود میزان حق و باطل.
اگر رفتاری را قبول داشتیم، حق است؛ اگر قبول نداشتیم، باطل است.
میشویم فرشته صفتانی که عدول از حق و راستی در رفتار و گفتارمان غیرممکن میشود.
رویینتنانی که هیچ کس را یارای مقابله با ما نیست.
هر کس بر اساس تشخیص ما دست از پا خطا کرده باشد، میدهیم پدرش را در بیاورند!
از آنجا که آدمهای مهمی شدهایم، همه میخواهند ما را به زیر بکشند.
بقال و قصاب و همکار و همسایه و فامیل و دوست و آشنا،
همه بدخواهاند و از حرفهایشان منظور خاصی دارند.
تجمع بیش از دو نفر در اطراف ما، بدون حضور ما ممنوع است و توطئهٔ براندازی.
این جایگاه، جایگاه خوبی است؛ بهشتِ دنیا است اصلا.
هر کاری که برای بقیه ناشایست باشد، برای ما بر اساس مصالح شایسته است و روا.
خوش و بش با نامحرم برای همه حرام است،
برای ما حلال که هیچ، گاهی برای شناخت آدمها واجب میشود.
تهمت زدن به آدمها برای همه حرام است، برای ما یا مباح است یا واجب که دیگر اسمش تهمت نیست،
«رو دست زدن» است!
افشای راز مردم برای همه قبیح است و نامردی،
برای ما رو کردن ابعاد پنهان زندگی کسانی که به ما اعتماد کردهاند،
یک کار مصلحتی است و ارشادی.
تجسس در کار آدمها برای همه «فضولی» است، برای ما «فوت و فن کار» است.
راپورت گیری از بقیه برای همه زشت و خاله زنکی است، برای ما خبرگرفتن از آدمها ژانر اطلاعاتی است.
برای خودمان آدمها را دستهبندی میکنیم،
یکی را وارد حلقهٔ بازی میکنیم و یکی دیگر را بر مبنای ذهن خلاق و خیالانگیزمان مهرهٔ سیاهش میکنیم.
مهرهها را جابجا میکنیم…
آدمها را بالا میبریم و پایین میآوریم.
خواستیم مهره اضافه میکنیم، دوستش نداشتیم از بازی خارجش میکنیم.
اگر کسی توی این بازی حرف گوش کن بود، مخلص است و کاری و بیادعا؛
اگر جسارت کرد و زیر بار حرف ما نرفت، مزدور است و منافق و نفوذیِ بیگانه.
خلاصه که خوشایم برای خودمان.
خوشایم در این دنیا و سرخوشانه و دور همی، هیزم جهنممان را جمع میکنیم.
[ www.donyayerahrah.ir ]
گذاشتن پاسخ