ای کاسته از شأن تو این معرکه گیران …

ex

 پیامکی که محرم امسال در تلفن های همراه رد و بدل شد یک قسمتش این بود

” … عزاداری نماد شعور مذهب است و نه شور مذهب … ”
با نویسنده و گوینده معلوم الحال این عبارت کاری ندارم
مایلم این عبارت را به صورت صحیح آن تغییر دهم …
عزاداری هم نماد شعور مذهب است و هم نماد شور !
حرف در این مورد بسیار دارم. ولیکن بطور خلاصه و مجمل اشاره می کنم به آنچه که ذهنم را مدت هاست درگیر خود نموده است.
شعور باید زمینه ساز و مقدمه ای برای افزایش شور باشد و چنانچه شور در بستری غیر علمی و غیرعقلی و غیرمنطقی فزونی یافته باشد ، دیگر نمی توان به آن برچسب دین و مذهب زد.
چرا که پیش از این نیز گفته ام مذهب و دین، وقتی عنوان ” کامل و جامع ” می گیرد ، نه شوری که ایجاد خواهد کرد با شعور ایمان آورندگان به آن در تضاد است و نه شعوری که ایمان آورندگان به آن دین پیدا می کنند با شوری که بعدها کسب خواهند کرد در تقابل و تضارب است !
لذا اینکه برخی درجه شورشان بالا می رود اما همچنان در سطح نازلی از شعور و معرفت قرار دارند دلیلش این نیست که اساس دین مشکل دارد.
اشکال اینجاست که اینها لازمه شور را همان شور دانسته اند [!] و نه اینکه با آن شور به مبلغی از علم و معرفت و آگاهی و حکمت دست پیدا کنند. اینان می گویند الگوی ما امثال رسول ترکـــ است !
اما از آن سو خود می روند فلسفه و عرفان و هرگونه کشف و شهود را رد می کنند. همان طور که آقایان تصور می کنند عرفان و فلسفه کشکــ است ، به همان صورت [کشکی !!] نیز هر چه بخواهند وارد این دین که اکنون متولی رسمی اش شده اند و گوییا قرآن را به نام خود سند زده و اهلبیت را منحصر به خودشان و اهل شان نموده اند ، می نمایند و لابد عقل اهل و پیروان شان را نیز کشکــ فرض می کنند!

گاهی برخی ها ناخواسته هر چه علما در مورد شعور رشته اند را پنبه می کنند و گاهی هم خواسته و از روی لجاجت این کار را انجام می دهند. به قولی :
” خاکــ این مزرعـــه آبســـتن آفــــات شده ســـت
اگر این نیست پس آن دانه که کشتیم چه شد ؟ “

مزرعه را در اینجا بنده تعبیر به همین مکتب اهلبیت و اسلام می کنم. مزرعه ای که امروز هزاران هزار متولی و صاحب پیدا کرده که هر کدام نیز ادعای مالکیت مزرعه با سند منگوله دار را دارند. و این مزرعه زمینه بروز انواع فتنه ها و آفات و مصیبات گشته است !
آن دانه ای که در این مزرعه کاشته شد و باید ثمره ای بهتر از این ها می داد – که البته بارها از راه صحیح و مشروع خودش نتیجه و ثمر داده – عاشورا بود.
ثمره عاشورا برای آنانی که خود را سگ می پندارند، دخالت در مکتب اهلبیت را به بهانه ماوراء الطبیعه بودنش حرام می دانند، هر عملی ولو قبیح و کثیف باشد را در مجلس اهلبیت جایز محسوب می کنند،
کارشناس ارشد توجیه اشتباهات ذاکرین و مادحین هستند و اصولا ارتباطی با عقلانیت و تفکر ندارند ، این است که ” دنیا یعنی گریه برای حسین ” !!
همان گونه که مسیحیان می گویند عیسی به صلیب کشیده شد تا فدیه گناهان انسان ها شود این عده نیز به این ادعا برخاسته اند که حسین به شهادت رسید تا امت اسلام را به شفاعت برساند و شهید شد تا شفیع شود. و اینجاست که می گویم اگر این عده ذره ای از علم داشتند می دانستند که در سخنان آن حضرت از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا هیچ اشاره ای به شفاعت امت نشده و سخن از اموری دیگر است !!
حالا نه اینکه لزوما همه بدبختی زیر سر این عده باشد! از علما نیز این نظریه را عنوان کرده اند.
حسب نمونه میرزا شریف طباطبایی می گوید :
« امام مستجاب الدعوه است. پس اگر حضرت سیدالشهداء می خواست که نفرین کند که دشمنان او، مانند قوم عاد و ثمود هلاک شوند، پیش از آنکه بر او دست یابند نفرین می کرد و خداوند عالم همه را هلاک می کرد [!]
ولیکن چون می خواست که کشته شود از برای اینکه مؤمنین اوّلین و آخریـــن بر او جزع کنند و گریه و زاری نمایند و تمنّای این کنند که کاش با او بودند و به فوز عظیم شهادت فایز بودند تا به این واسطه گناهان ایشان آمرزیده شود و گریه و اندوه ایشان کفّاره گناهان ایشان باشد و این گریه و اندوه بدون شهادت چنین بزرگواری صورت وقوع نمی یافت، پس در واقع شهادت آن بزرگوار کفّاره گناه جمیع گناهکاران است. »
و یا علامه نراقی در محرق القلوب گفته است :
« امام حسین برای رسیدن به شفاعت کبری، که مقتضی استخلاص همه محبّان و موالیان باشد به شهادت راضی شد تا این مرتبه از برای او باشد و بدون شهادت وصول به این مرتبه برای او ممکن نبود. زیرا که رفع کدورات معاصی امّت و شفاعت ایشان موقوف بر خون و تألّم ایشان است. »
و یکی دیگر از باصطلاح انتکتوئل های معاصر نیز در مقاله ای با عنوان « فرهنگ عاشورا در عصر سکولار » افاضه فرموده است که :
« تفسیر مسیحایی از رنج و مصیبت امام، سازگاری بیشتری با ساختار دنیای مدرن دارد . » !!

عاشورا دو وجه دارد. یک وجه آن حماسه است و وجه دوم تراژدی و مصیبت !
اینان تنها مایلند که عاشورا را تراژدی و مصیبت ببینند !
گوییا در ذهن اینها از حماسه سازی حسین هیچ خبری نیست.
کلید واژه های تراژدی و مصیبت در اذهان این گرامیان تقریبا این اصطلاحات است : « بکاء، دمع، بلاء، حزن، ماتم، ابتلاء، غم، مصیبت، عزا، مَصرَع، مَقتَل، تشنگی، اسارت، خرابه و … » !
عاشورا را در همین چندین کلمه خلاصه می کنند. نه به حماسه سازی حسین بن علی کاری دارند و نه اجازه می دهند کسی از این حماسه برایشان سخن بگوید. هر که بگوید عاشورا حماسه است و تراژدی و فیلم هندی نیست سریع برچسب کفر و نفاق بر پیشانی اش می کوبند و حکم ارتداد آن فلک زده را صادر می نمایند ! سال ها و بلکه قرن هاست که تراژدی عاشورا اصل قرار گرفته و حماسه عاشورا به کنار رفته و همیشه و هر جا سخن از مصیبت حسین بوده و نه حماسه حسین !
آنچنان که از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ که عزاداری ممنوع گشته بود ، روحانیّت و مردم عزای دیگری گرفته بودند ! و ابدا به این فکر نمی نمودند که حماسه عاشورا را خودشان به کناری رانده اند و نتیجه اش کنار رفتن تراژدی و مصیبت است !
” خود کرده را تدبیر نیست ”
حالا این خودش یک بدبختی عظمی است !
بدبختی دیگر این است که در همین تراژدی عاشورا نیز انحراف رخ داده است !! عاشورای مرثیه و مرثیه عاشورا با خرافات خود ساخته ممزوج شد. تنزل حماسه عاشورا به تراژدی و مصیبت، کم بود ، دخول خرافات و تحریفات در آن نیز، اضافه گشت !
والله العظیم کم انحراف و بدبختی نیست که یک حماسه به عزاداری و روضه خوانی و گریه و اشک و امثالهم تقلیل پیدا کند و در این جایگاه هم به خرافات و نصرانیات و اسرائیلیات آلوده شود. تنزّل حماسه به مرثیه و تنزّل مرثیه به خرافه ، انحراف در انحراف است و عیب در عیب.
امام حسین بیش از آنکه حماسه سرا داشته باشد مرثیه سرا دارد !
در عزای او بسیار گفته اند و نوشته اند و گریسته اند !
اما حماسه اش چه ؟ !

اینها فقط با نگاه عاطفی به عاشورا نگاه کردند !
و چه فعلی از نگاه عاطفی ساده تر ؟ عزاداری که آسان تر از حماسه داری است. فلذا خود را به زحمت زیادی نمی اندازند و همواره سرگرم همان گریه و اشک و عزاداری می شوند !
بی خیال حماسه عاشورا !! ن
ام این اسلام را « اسلام مرثیه » گذاشته اند !
در این اسلام اصل بر مرثیه و گریه و اشک و لطمه زنی و امثالهم است و اساسا برای این مرثیه و مصیبت و گریه هیچ هدفی مطمح نظر نیست !
در یک کلام « اقامه عزای حسینی برای احیای مرام حسینی نیست » !
مردم ایمان آورنده به این اسلام کذایی وسیله و ابزار برایشان تبدیل به هدف و غایت گشته و آنچه طریقیت دارد، موضوعیت یافته است !!
قطره ای اشک در این اسلام، گناهانی را می شوید که کفّاره اش ، در میزان شرع خدا، بس سنگین است.
اشک، خود « عمل » و « هدف » است ! و جای هدف و عمل را همین اشک می گیرد !! و مانند مطهّرات می گردد و نجاسات زندگی را می شوید !
و نتیجه این می شود که پیروان این دین ، پشتگرم به گریه می شوند و کم رغبت به عمل و البته و صد البته کم رغبت به کسب علم و آگاهی و شعور و معرفت و تفکر و تعقل و تفقه و ژرف اندیشی در دین و حماسه عاشورا و الی آخرهم …

حالا که صحبت از عاشورای مرثیه شد بهتر می بینم چند کلید واژه عاشورای حماسه را هم عنوان کنم.
این کلید واژه ها چنین اند : « آزادی، انقلاب، قیام، شهادت، نهضت، اصلاح، آزادگی، مبارزه، جهاد، نهی از منکر، سیاست، عدالت، حکومت، امر به معروف و … »
اینکه چند سطر بالاتر گفتم مرثیه سرایی و عزاداری بسیار آسان تر از حماسه داری است دلیلش همین کلید واژگانی است که ارائه شد. کسانی که دنبال شعور باشند حماسه داری را می آموزند و حماسه داری را هم تجربه می نمایند ولی اگر همین شعور با شور همراه نباشد نمی تواند انسان را به آن چیزی که در قلب حماسه است برساند.
یعنی همان طوری که برای پرشور بودن نیاز به شعور نیز هست در شعور و حماسه نیز اگر شور و احساسات پاک نباشد آنچه که باید بدست بیاید نمی آید و اگر هم چیزی دست دهد ظاهری و غیر واقعی است.

بجهت اینکه مطلب کمی طولانی شد ان شاء الله ادامه بحث را در بخش دیگری ادامه خواهیم داد …

گذاشتن پاسخ