بِرّ و احسان به والدین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم « وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً * وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً »[ الاسراء ، ۲۳ و ۲۴ ]

یکی از مسائلی که در قرآن کریم و روایات بسیار مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است مسألهء « بِرّ به والدین » است.

اوّلاً در آیات متعدّدی این مسأله مطرح شده ؛ مثل آیهء ۱۵ سورهء احقاف : « وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً »

و ثانیاً در موارد متعدّدی بلافاصله بعد از مسألهء توحید ذکر شده است. به عنوان مثال در همین آیهء بیست و سوم سوره إسراء می فرماید : « وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً » و یا در آیهء ۸۳ سورهء بقرة می فرماید : « وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً » و در آیهء ۳۶ سورهء نساء : « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً »

در این جا دو سؤال مطرح می شود : سؤال اوّل اینکه منظور از بِرّ به والدین چیست ؟

یکی از اصحاب مورد اعتماد امام صادق صلوات الله علیه شخصی است به نام « ابو ولّاد » می گوید « سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز وجل : « و بالوالدين إحسانا » ما هذا الاحسان ؟ » از امام علیه السلام پرسیدم این احسان که در این آیه آمده چیست ؟ امام فرمودند : « الاحسان أن تحسن صحبتهما و أن لا تكلفهما أن يسألاك شيئا مما يحتاجان إليه و إن كانا مستغنيين » احسان به والدین این است که اوّلاً با آنها خوب صحبت کنی ( یعنی با خوشرویی و خلاصه هر چیزی که موجب سرور و انبساط خاطر آنها شود.[ شرح اصول الکافی ، للمازندرانی رضوان الله علیه ، ج ۹ ، ص ۱۹ ] ) و ثانیاً اگر به چیزی نیاز داشتند ، حاجتی داشتند تو حاجت آنها را قبل از اینکه مجبور شوند از تو درخواست کنند اگر چه بتوانند از راه دیگری نیازشان را برطرف کنند.

در روایت دیگری یکی از اصحاب امام رضا صلوات الله علیه به نام « معمّر بن خلّاد » می گوید به امام رضا علیه السلام عرض « أدعو لوالدي إذا كانا لا يعرفان الحق ؟ » اگر پدر و مادرم عقیدهء صحیحی نداشتند مثلاً سنّی بودند باز هم برای آنها دعا کنم ؟ امام رضا علیه السلام در جواب فرمود : « ادع لهما و تصدق عنهما ، و إن كانا حيين لا يعرفان الحق فدارهما » برای آنها دعا کن و از جانب آنها صدقه بده و اگر زنده هستند امّا حق را نمی شناسند با آنها مدارا کن.

پس احسان به والدین بعد از وفات آنها هم ممکن است ؛ انسان برای آنها دعا کند ، نماز بخواند ، از جانب آنها حج بجا آورد ، به نیابت از آنها زیارت کند و امثال این موارد.

و امّا سؤال دوم این است که بِرّ به والدین چه آثاری دارد ؟

جواب این است که این کار هم آثار دنیوی دارد و هم آثار اخروی.

در روایت است که امام صادق صلوات الله علیه فرمودند : « يأتي يوم القيامة شئ مثل الكُبّة فيدفع في ظهر المؤمن فيدخله الجنة ، فيقال : هذا البِرّ. » در روز قیامت که آن همه در مورد سختیِ حساب و کتاب در آن روز گفته اند ، چیزی می آید و مؤمن را یک دفعه وارد بهشت می کند و این بِرّ است که یکی از بزرگترین مصادیقش احسان به والدین است.

این در مورد اثر اخروی.

و امّا در مورد اثر دنیوی بِرّ و احسان به والدین روایتی هست که مرحوم شیخ صدوق آن را از امام رضا علیه السلام نقل کرده است.

شیخ صدوق رضوان الله علیه روایاتی که از امام رضا صلوات الله علیه نقل شده را در کتابی تحت عنوان « عيون أخبار الرضا علیه السلام » جمع آوری کرده است و در آن کتاب نقل ميکند که احمد بن محمّد بن ابي نصر که از اصحاب خاصّ امام رضا سلام الله عليه بوده است مي گويد : از امام رضا عليه السلام شنيدم که مي فرمود ( البتّه چون روايت مفصّل است من در اين جا خلاصهء روايت را نقل مي کنم ) :

در بني اسرائيل مردي يکي از نزديکانش را کشت و جسدش را در سر راهِ مهمترين خاندان بني اسرائيل انداخت ( حالا يا براي اينکه شناخته نشود و يا براي متّهم کردن آن خاندان ) « ثم جاء يطلب بدمه » بعد به قول معروف دست پيش گرفت که پس نيافتد ! آمد و مشغول خونخواهي او شد. به حضرت موسي عليه السلام عرض کردند که فلان خاندان فلان کس را کشته اند تو به ما بگو که قاتل چه کسي است ؟ ( چون به هر حال معلوم نيست از آن خاندان چه کسي او را کشته. ) حضرت موسي عليه السلام فرمود : برويد و يک گاو بياوريد. عرض کردند : « أتتخذنا هزوا » ما را مسخره می کنی ؟! ما به تو مي گوئيم قاتل را پيدا کن تو در جواب به ما مي گوئي گاو بياوريد ؟! « قال اعوذ بالله ان اكون من الجاهلين » فرمود : به خدا پناه مي برم که از جاهلان باشم.

بعد امام رضا عليه السلام فرمودند : اگر آنها همان اوّلِ کار هر گاوي را مي آوردند کار تمام شده بود « و لكن شددوا فشدد الله عليهم » امّا آنها سرسختي به خرج دادند و سخت گرفتند خدا هم بر آنها سخت گرفت.

خلاصه – قضيه اش را در قرآن خوانده ايد – کار را به جائي رساندند که براي پيدا کردن قاتل مي بايست گاوي پيدا کنند که چندين خصوصيت داشته باشد : نه کوچک باشد و نه بزرگ ، رنگش يک دست زردي خاصّي باشد که هر کس او را ببيند نشاطي در او ايجاد شود ، بدون عيب باشد و خيلي هم رام نباشد طوري که زمين را شخم بزند و نبايد براي آبياري کشتزار هم از او استفاده شود. خوب ! چند تا گاو با يک چنين خصوصياتي هست ؟! شروع کردند به گشتن. بالاخره اين گاو را نزد جواني از بني اسرائيل پيدا کردند. اين جوان گفت من اين گاو را در صورتي به شما مي فروشم که به اندازهء مقداري که درون پوست اين حيوان جا دارد طلا به من بدهيد ، خلاصه قيمتش اين است. قضيه را به حضرت موسي عليه السلام عرض کردند. فرمود : به هر قيمتي که گفته آن را بخريد. خلاصه قسمتي از گاو را به بدن مقتول زدند و او به اذن خدا به حرف آمد و قاتل خودش را معرفي کرد.

بعد حضرت موسي عليه السلام به يکي از اصحابشان فرمودند : اين گاو ماجرائي دارد. عرض کرد : چه ماجرائي ؟ فرمود : اين جوان اهل احسان به پدرش بود. يک روز گاو يک ساله اي را خريده بود امّا پول اين گاو يا به هر حال هر چيزي که در مقابل آن مي خواست به طرف مقابل پرداخت کند در جائي بود که درش قفل بود. آمد کليدها را بردارد که ديد پدرش خواب است و کليد ها زير سر اوست ( فرض کنيد مثلاً کليدها در لباسي يا چيز ديگري بوده که پدرش سر خود را روي آن قرار داده بود ) اصل آن معامله را به هم زد و حاضر نشد پدرش را به زحمت بياندازد. وقتي پدرش بيدار شد قضيه را به او گفت و او هم گفت : اين گاو را در مقابل آنچه از دست دادي بگير. بعد حضرت موسي عليه السلام فرمود : « انظروا الى البر ما بلغ باهله » ببينيد که احسان کردن با اهل خود چه ميکند.

گذاشتن پاسخ