آیة الله علّامه سیّد محمّد حسین طهرانی رضوان الله علیه در یکی از آثار خود پس از بیان مطالبی در مورد اطّلاع ائمّة صلوات الله علیهم بر علم غیب از طریق جفر می فرماید :
« طُرفه آنكه در همين ايّام يكي از اعاظم علماء به ديدن حقير در شهر مقدّس مشهد آمدند [ در پاورقی چنین نوشته اند : ايشان حضرت آية الله حاج شيخ محمدتقي بهجت فومني رشتي دام ظلّه العالي ميباشند كه از شاگردان عرفاني و اخلاقي حضرت آية الحقّ و سند التحقيق و عماد العرفان در عصر اخير در نجف اشرف مرحوم آيةالله حاج ميرزا سيدعلي آقا قاضي طباطبائي قدّس الله تربته الزكية بودهاند. ] ، و در ضمن سخن مطلبي ابراز نمودند كه جز اطّلاع بر سرائر و امور غيبيّۀ مثاليّه براي آن محملي وجود نداشت.
توضيح آنكه: حقير در شهر شوّال ۱۴۱۳ هجريّه قمريّه مبتلا به سكتۀ قلبي شدم و چهار شب در بخش سي سي يو و نه شب در بخش عمومي بيمارستان قائم مشهد بستري بودم تا بحمدالله مرخّص كردند و به منزل آمدم و فعلاً كم و بيش به كارهاي علمي دست به كار گرديدهام.
روزي يكي از علماء بزرگ به ديدن حقير آمدند فقط با يك نفر از طلاّب كه همراهشان بود، و در بنده منزل هم غير از خود حقير و بنده زادۀ بزرگ: حاج سيد محمّد صادق كسي نبود.
قبل از ابتلاي به بيماري خداوند توفيق داده بود كه: شبها به تهجّد و قيام ليل اشتغال داشتم؛ در بيماري اين توفيق نبود؛ و پس از رجعت به منزل، با وجود بيداري قهري ساعات متوالي در شبها، گويا به واسطۀ عدم همّت و نقصان اهتمام، اين امر مهمّ مدّتي طبعاً ترك شده بود.
جناب معظّم له كه به ديدن حقير آمدند پس از مدّتي احوالپرسي و تعارفات معموله بدون مقدّمه فرمودند:
در «بحارالانوار» ديدهام كه: از امام روايت است كه: قِيَامُ اللَّيْلِ يا صَلَوةُ اللَّيْلِ (فرمودند: من ترديد دارم و اينك درست به خاطر ندارم) مَطِيَّةُ اللَّيْلِ. «قيام در شبها-يا نماز در شبها- مركب راهوار شب براي حركت و وصول به مقصود است. »
بنده سكوت كردم و فقط گوش ميدادم، و گويا اين را ارشاد براي خود نگرفتم و تصميمي براي ادامۀ نماز شب براي من پيدا نشد.
و چون باز از اين طرف و آن طرف سخن به ميان آمد فرمودند: در «بحارالانوار» ديدهام كه: قِيَامُ اللَّيْلِ يا صَلَوةُ اللَّيْلِ مَطِيَّةُ اللَّيْلِ.
و خداوند هم در قرآن ميفرمايد: « إنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أشَدُّ وَطْأً وَ أقْوَمُ قِيلاً. » «تحقيقاً شب زندهداري، گامي استوارتر و گفتاري محكمتر را براي تو اي پيغمبر بهوجود ميآورد!»
و چون حقير ميدانستم كه: بنده زاده اهل تهجّد است، اين مطالب ايشان بدون مقدّمه و سخن قبلي كه ابتداءً انشاء كردند براي تنبّه و بيداري حقير است كه حتّي در حال مرض و كسالت هم نبايد از اين امر مهمّ دست برداشت و آن را با ديدۀ سُست و كم أهمّيتي نظر نمود.
آيا در صورتي كه ما بالوجدان با چشم خود اين امر و نظير اين امور را مينگريم، از غيب و اطلاع بر سرائر و مخفيّات نسبت به پيشوايان دين و أئمّۀ طاهرين آنهم مانند جفر كه امري است معلوم، دچار شك ميگرديم؟! »
گذاشتن پاسخ