کارکرد فلسفه و حکم تدریس آن

یکی از دوستان در ذیل « سخنی با مخالفان فلسفه » فرموده اند : « چرا آن مرجع تقلید به علامه طباطبائی فرمود فلسفه تدریس نکن و الا شهریه ات را قطع میکنم ؟ »

اوّلاً : من خود از مخالفان تکیهء بیش از حدّ بر فلسفه و هر علم بشریِ دیگر هستم. به نظر من ، کارکرد مطلوب فلسفه در حدّی است و تا جایی است که ما را در دامن علوم انبیاء و اوصیاء علیهم السلام قرار دهد.

زهى نادان كه او خورشيد تابان

بنور شمع جويد در بيابان

به عبارت دیگر ، مسائلی که قبل از تمسّک به دین باید برای انسان حلّ شوند ( همچون اصل توحید به صورت اجمالی ، اصل توانایی انسان در کسب علم صحیح و … دهها مساله نظیر اینها ) در فلسفه مورد بررسی قرار می گیرند ، امّا بعد از اتّصال به منبع نور و حکمت ، اشتغال به فلسفه همچون تکیه کردن به شمعی که با طلوع صبح کارآیی خود را از دست می دهد ، به جز اتلاف وقت و از دست دادن سرمایهء بی بازگشت زمان ثمری ندارد. چنان که از حضرت سیّد الاوصیاء امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب صلوات الله علیه نقل شده که وقتی جناب کمیل رضوان الله علیه از ایشان در مورد حقیقت پرسید و قدری سؤال و جواب میان ایشان ردّ و بدل شد ، در آخر فرمود : « اطفأ المصباح [ در بعضی منابع : السراج ] فقد طلع الصبح » چراغ را خاموش کن که صبح طلوع کرد ! البتّه ، مقصود ما این نیست که حضرت امیر سلام الله علیه به همین چیزی که گفته شد اشاره می کنند ، بلکه مقصود ، استشهاد به جملهء پایانی ایشان است که تقریباً به صورت ضرب المثل درآمده.

ثانیاً : مخالفت آن مرجع تقلید ؛ یعنی آیت الله سیّد حسین بروجردی اعلی الله مقامه ، با تدریس فلسفه ،‌ کاملاً بجا بوده است. تدریس فلسفه به شکل عمومی حرام است. چه بسیار انسانهایی را دیده ایم که به علّت کمی استعداد و داشتن زمینهء خیالپردازی و غوطه ور شدن در توهّمات ، با مطالعهء بخشهایی از فلسفه دچار بیماریهایی همچون شکّ به همه چیز ،‌ توهّمات مالیخولیایی در زمینهء توحید و مانند آن شده اند. ( ‌البتّه من ، نشنیده ام که ایشان به علّامهء طباطبائی رضوان الله علیه اینگونه فرموده باشند بلکه قضیه را به صورت دیگری شنیده ام ).

امّا سخن آنهایی که با تبلیغات فراوان به مخالفت با فلسفه می پردازند ،‌ تا جایی که من دیده ام ،‌ مخالفت با اصل این علم است نه صرفاً تدریس آن.

گذاشتن پاسخ