هرچه شکسته تر ، گرانبهاتر

چگونه مى توان هنگام شرکت در مراسم مذهبى دل خود را شکست؟ آیا این عمل اختیارى است؟ اصلاً این کار چه ضرورتى دارد؟

هر چند که از آینه بى رنگ تر است

از خاطر غنچه ها، دلم تنگ تر است

بشکن دل بینواى ما را اى عشق

کاین ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است

دل شکستگى، نشانه نزول رحمت الهى و توجه حق تعالى به بنده اش مى باشد. در حدیث قدسى آمده است: « انا عند المنکسرة قلوبهم » « من در نزد بندگان شکسته دلم هستم ».

انسان شکسته دل، با فدا کردن نقد قلب و شکستن ارزنده ترین سرمایه و دارایى خود در راه محبوبش، به حریم ربوبى راه مى یابد و جواز حضور در محضر یار را دریافت مى کند.

در کوى ما، شکسته دلى مى خرند و بس

بازار خود فروشى از آن سوى دیگر است

معمولاً هر چیزى صحیح و سالمش قیمت دارد؛ ولى دل، شکسته اش. هر چه این شکستگى بیشتر باشد، بهایش افزون تر است و خداوند بیشتر خریدار آن است.

با شکستن دل، دیوار خودبینى فرو مى ریزد؛ قطره ناچیز وجودمان، به اقیانوس بى کران هستى مى پیوندد و دریچه تنگ دل، به باغ دل گشاى انس با محبوب گشوده مى شود. شکسته دلى، به یادمان مى آورد که خدا فراموشمان نکرده، در غربت کده دنیا تنها و بى کس نیستیم. شکستن دل، هر چند عملى غیر اختیارى است، ولى مقدمات و زمینه هایى اختیارى دارد که اگر بستر لازم و مناسب براى تحقق آن مقدمات فراهم گردد، مى توان به نتیجه آن امیدوار بود.

افکار، اعمال، حالات جسمانى، شرایط روحى، نوع غذا، میزان خواب و فضاى مکانى که در آن مراسم مذهبى بر پا مى شود و لحن گوینده و مداح مجلس و… همگى در شکستن دل دخالت دارند.

گاهى در مجلسى که انسان بدون هیچ گونه مقدمه و آمادگى قبلى در آن شرکت کرده و ظاهراً زمینه و شرایط براى شکستن دل فراهم نمى باشد، دیواره ساحل قلب با هجوم امواج دریاى رحمت الهى مى شکند و الماس اشک از گوشه چشم فرو مى غلطد و گاهى اتفاق مى افتد که قلب انسان در جایى که همه چیز براى تَرَک خوردن آن آماده است، سخت جانى مى کند و هر چه به چشمانت التماس کنى، گوهرى نثارت نمى کند.

باید توجه داشت که شکستن دل، گاهى کاملاً جنبه احساسى و عاطفى دارد؛ بى آن که تکیه گاه و پشتوانه اى ازمعرفت داشته باشد. انسان با به یاد آوردن حوادث و امورى که باعث اندوه و دل تنگى او شده، متأثر مى گردد و اشک از چشمانش جارى مى شود؛ یعنى مجلسى که در آن شرکت کرده، یادآور خاطرات ملال انگیز و حزن آور گذشته اوست. چنین فردى در حقیقت بر تلخ کامى ها و مصائب خود مى گرید؛ نه این که شکوه معنوى و جاذبه روحانى مجلس و یا یادآورى مصائب بندگان برگزیده خداوند او را به گریستن وا داشته است.

گاهى نیز شکسته دلى، محصول درخت معرفت و بصیرت انسان و زاییده آگاهى از عظمت، کرامت و لطف خداوند و درک جایگاه والاى اولیاى برگزیده اوست. یادآورى کمالات و صفات زیباى خداوند و عظمت و قدرت همراه با مهربانى و گذشت او و مقایسه آن با جرم، گناه و عصیان نفس، هر قلبى را – هر چند به سختى سنگ هم باشد – در هم مى شکند. شنیدن داستانِ تحمل انواع بلاها، اذیت و آزارها و چشم پوشى کریمانه از جسارت هاى دشمنان کینه توز، توسط اولیاى الهى، با آن همه محبوبیت و قربى که در پیشگاه ربوبى دارند، هر دیده اى را بارانى مى کند و رقّت قلب را براى او به ارمغان مى آورد.

شکستن دل، امرى تصادفى نیست؛ بلکه مانند هر پدیده دیگرى در نظام آفرینش، داراى علل، عوامل و موانعى است. سختى دل و قساوت قلب، مانع شکستگى آن است.

باید عوامل سختى و قساوت قلب را شناخت و با بر طرف کردن آنها، زمینه نرمى دل و رقّت قلب را فراهم آورد. هر چند عوامل ذاتى و اکتسابى و ویژگى هاى محیطى و تربیتى موجب مى شود که برخى دل ها به سختى بشکند؛ ولى در عین حال، عواملى مانند گناه و غفلت، در این مورد نقش بسزایى دارند.

از منظر روایات اسلامى، مهم ترین عامل قساوت و سختى قلب، گناه است. امیرمؤمنان علیه السلام مى فرماید: « ما جفّت الدموع الاّ لقسوة القلوب و ما قست القلوب الّا لکثرة الذنوب » « اشک ها نمى خشکند؛ مگر به خاطر سختى دل ها و دل ها سخت و سنگین نمى شوند؛ مگر به خاطر فزونى گناه ». در برخى روایات غفلت از خداوند و فراموشى یاد او، موجب سنگ دلى و سنگین دلى شمرده شده است؛ «اوحى الله عزوجل الى موسى علیه السلام: « یا موسى! لا تفرح بکثرة المال و لا تدع ذکرى على کل حال، فان کثرة المال تنسى الذنوب و ان ترک ذکرى یقسى القلوب » « خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام چنین وحى فرستاد: اى موسى! از فزونى اموال شادمان مباش و در هیچ حالى مرا از یاد مبر؛ چون فراوانى مال، موجب فراموشى گناهان است و ترک یاد من، قلب را سخت مى کند ».

آرزوهاى دور و دراز و به دور از واقعیات و ناهماهنگ با میزان توانایى و ظرفیت، از عوامل قساوت قلب است. یکى از پیام هاى پروردگار به موساى کلیم علیه السلام این است: «یا موسى! لا تطول فى الدنیا املک فیقسو قلبک و القاسى القلب منى بعید » « اى موسى! آرزوهایت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر مى شود و سنگ دلان از من دورند».

دلى که حجاب هاى جرم و عصیان آن را تیره و تار کرده و پرده هاى غفلت آن را در بر گرفته و صفاى فطرى و جلاى خدایى خود را از دست داده است، چگونه مى تواند انوار حقایق و پرتو معارف الهى را پذیرا گردد و با شنیدن آیات وحى و یادآورى جلال خدا و شنیدن کرامت هاى روحى و مصائب بندگان برگزیده او، خاضع و شکسته گردد؟ انسانى که دلش میزبان هر میهمان ناخوانده اى است و هر تازه واردى بدون هیچ بازرسى و کنترلى به خانه قلبش گام مى گذارد و از کانال چشم و گوشش هر نوع دیدنى و شنیدنى به راحتى به درونش راه مى یابد و هرگونه سخنى بدون تأمل و اندیشه بر زبانش جارى مى گردد، نباید انتظار داشته باشد که گوهر شکسته دلى و مروارید غلطان اشک، روزى او گردد.

علاوه بر معرفت، بصیرت، صفاى دل و طهارت روح، امورى مانند معاشرت با خوبان و شایستگان، دل جویى از یتیمان، دستگیرى از مستمندان، زیارت اهل قبور، انس با کتاب خدا و سخنان پیشوایان دین، حضور مستمر در مجالس دینى و رعایت اعتدال در غذا خوردن و به ویژه دورى گزیدن از اهل جرم و گناه و شرکت نکردن در مجالس آنها، مى توانند زمینه ساز خضوع درونى و شکستگى قلب شوند. فراموش نکنیم که زمام قلب، در اختیار خداوند مقلب القلوب است؛ پس باید از سکاندار دل ها که دانا، توانا و مهربان است، شکسته دلى برخاسته از شور و شعور را که راست قامت بودن در دنیا و آخرت از ثمرات آن است، عاجزانه درخواست نماییم که او شنوا و اجابت کننده است.

گذاشتن پاسخ