انسان در هر حال و در هر لحظه مشغول عمل است؛ حتی وقتی خیال میکند هیچکاری انجام نمیدهد. و هر کدام از این اعمال آثاری برای او در پی دارد. نمیتوان از عمل منفی، انتظار نتیجة مثبت داشت. پس کسی که طالب سعادت و به دنبال مقامات عالیه است، باید کارهای خود را به گونهای قرار دهد که بتوان از آنها انتظار نتایجی آنچنان را داشت.
امّا اعمال صالحه کدام اند؟ خدای متعال برای تشخیص این مطلب دو گونه حجّت برای انسان قرار داده است: حجّت درونی (که عقل اوست) و حجّت بیرونی (که انبیاء و به تبعآنها اوصیاء و اولیاء علیهمالسلام هستند). با تمسّک به این دو حجّت میتوان عمل صالح را از عمل غیر صالح تشخیص داد.
البتّه برای “عامل” بودن، “عالم” بودن کافی نیست و چه بسیار هستند کسانی که “میدانند” چگونه باید عمل کنند امّا در نهایت آنگونه عمل نمیکنند. و به همین دلیل است که در قرآن کریم و در روایات اهلبیت صلوات الله علیهم اجمعین این همه نسبت به عمل به علم توصیه شده و در مورد عمل نکردن به علم تحذیر و انذار داده شده است.
همة مسأله همین دو نکته است: علم و عمل.
چه بسیار مؤمنینی هستند که همیشه از اینکه “میدانند” اما “اهلعمل” نیستند ناراحتاند و “عذاب وجدان” دارند. شاید شما هم با کسانی برخورد داشته اید که میگویند : « میدانم که نباید نسبت به همسرم بد رفتاری کنم، امّا «از دستم در میرود» و نمیتوانم خودم را کنترل کنم. » ، « میدانم که قرآن خواندن از مهمترین اعمال صالحه است اما توفیق پیدا نمیکنم که به واژة قرآن بپردازم یا بر آن مداومت داشته باشم. » و …
از طرف دیگر، اقدام به اعمال صالحه و تخلّق به اخلاق حسنه برای بعضی راحتتر است. مثلا راحتتر غضب خود را کنترل میکنند، بیشتر توفیق عبادت مییابند، آسانتر بُخل را از خود دور کرده و به دیگران احسان میکنند و … چرا چنین است؟
برای پی بردن به راز این قضیه و حلّ این مسأله باید فهمیم و کشف کنیم که منشأ اعمال در انسان چیست؟ یعنی چه اموری موجب میشوند من فلان عمل را انجام دهم؟ و یا اگر کاری را ترک میکنم چه موانعی مرا از این کار باز داشتهاند؟
تصوّری که نسبت به خود آن عمل دارم، تجاربی که از اقدام به آن یا ترک آن داشتهام، پیش بینیای که نسبت به نتایج آن در ذهن دارم و اموری از این قبیل، هر کدام نقشی را در انجام یک کار یا ترک آن ایفا میکنند و شاید در جای خود یکی یکی آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
امّا یکی از مهمترین عوامل، فراهم بودن یا فراهم نبودن شرائط و زمینههای بروز یا عدم بروز یکی رفتار خاص از انسان است. مثلاً صوم ( = روزه گرفتن ) ، زمینه را برای دوری انسان از گناه فراهم میکند ، و پرخوری، زمینه را برای ظلمت قلب و تاریکی فکر آماده میسازد.
وقتی زمینه برای کاری فراهم نباشد مثل این است که در ظرفی آلوده بخواهی قدری شیر را نگهداری؛ لاجرم آلودگی به شیر سرایت خودهد کرد و چه بساز حماتت بر بار خواهد رفت. یا مثل این است که ظرفی را زیر باران بگیری به طمع بدست آوردن آب ظهور باران، امّا ظرف را وارونه و بر عکس نگهداری! فراهم کردن زمینه و شرایط این است که ظرف اوّل را ابتدا پاکیزه گردانی و ظرف دوم را درست زیر باران نگهداری.
شستشویی کن و آنگه به خرابات خَرام
و آنجا که حافظ میفرماید:
جمال یار ندارد حجاب و پرده، ولی
غبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد
اشاره به همین مطلب دارد که نظر به جمال حضرت حقّ وقتی میسّر میشود که موانع را از سر راه آن برداری؛ جمال او را حجابی نیست، چیزی که هست این است که «غبار رَه» جلوی نظر و شهود را میگیرد.
در مورد مسائل دیگر هم همین مطلب صادق است، اگر شرایط فراهم بود، زمینه آماده بود و موانع مفقود بودند، وصول به مواهب حضرت وهّاب آسان است.
امّا زمینه چگونه آماده میشود؟ لازمة کشف جواب این سؤال، شناخت صحیح از «انسان» است.
گذاشتن پاسخ