عجائب و تواضع امیر المؤمنین علیه السلام

نادِ علياً مظهر العجائب ، تجده عوناً لک في النوائب

کُلُّ هَمٍّ و غمّ سينجلي بولا يتک يا علي يا علي يا علي

يا ابا الغوث اغثني ، يا ولي الله ادرکني بلطفک الخفي

 

يکي از عقائد انحرافي که در طول تاريخ از همان صدر اسلام شکل گرفته و حتّي در زمان ما هم وجود دارد ، عقيده به الوهيتِ امير المؤمنين صلوات الله عليه است. صاحبان اين عقيدهء فاسد و باطل خودشان چند گروه اند که در مباحث مربوط به ملل و نحل مذکورند و ما در اينجا وارد اين مسأله نمي شويم.

اين قبيل عقائد قطعاً فاسدند و ادلّهء بسيار زيادي بر بطلان آنها وجود دارد بلکه مي شود گفت باطل و فاسد بودن آنها جزء بديهيات است. به عنوان مثال آيا مي شود کسي که خداست اين همه ادعيه اي که از امير المؤمنين عليه السلام به دست ما رسيده است را خطاب به خودش بخواند ؟!

در اينجا فقط روايتي را ذکر مي کنم که در ضمن آن تواضع اميرالمؤمنين عليه السلام در برابر رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم معلوم مي شود :

محمّد بن يعقوب کليني – رضوان الله عليه – به سند معتبر از امام جعفر صادق صلوات الله عليه نقل کرده که فرمود :

« جاء حِبرٌ مِن الأَحبارِ إِلى أمير المؤمنين عليه السلام فَقال : يا أمير المؤمنين‏ متى كان رَبُّك ؟ فقال له : ثكلتك أُمُّك و متَى لم يکُن حتّى يُقَالَ متى كان ؟! كان ربّي قبلَ القَبلِ بِلَا قَبلٍ و بَعدَ البَعدِ بِلَا بَعدٍ ، و لا غايةَ و لا مُنتَهَى لغايتِهِ ، انقَطَعَتِ الغاياتُ عِندَهُ فهو منتهى كلّ غايةٍ ، فقال : يا أمير المؤمنين أَفَنَبِيٌّ أنت ؟ فقال : وَيلك إنّما أنا عبدٌ مِن عَبِيدِ محمّدٍ صلّي الله عليه و آله. » ( الكافي ، ج ‏۱ ، ص ۸۹ و ص ۹۰ )

خلاصه اينکه يکي از علماي يهود خدمت امير المؤمنين صلوات الله عليه رسيد و سؤالي در مورد توحيد از ايشان پرسيد. وقتي آن حضرت جواب دادند ، گويا از اين جواب حکيمانه شگفت زده شد و عرض : « يا أمير المؤمنين أفنبيٌّ أنتَ ؟ » آيا شما نبي هستيد ؟ حضرت فرمود : « ويلَك إنّما أنا عبدٌ مِن عبيد محمّد صلّي الله عليه و آله » « واي بر تو ، من فقط بنده اي از بندگان محمّدم » صلّي الله عليه و آله و سلّم. علّامهء مجلسي – رضوان الله عليه – در شرح اين قسمت از روايت مي فرمايد : « أي مطيع خادم له مقتبس من علمه ، و هذا من غاية تواضعه و حبه للرسول صلى الله عليهما و آلهما. » معناي اين کلام امير المؤمنين عليه السلام اين است که من مطيع و خادم رسول خدا صلّي الله عليه و آله هستم و از علم ايشان اقتباس کرده ام ، و اين از نهايتِ تواضع امير المؤمنين و محبّت ايشان به رسول خدا است صلى الله عليهما و آلهما. » ( مرآة العقول ، ج ‏۱ ، ص ۳۱۴ و ص ۳۱۵ )

حال جاي اين سؤال هست که چه چيزي در وجود مقدّس امير المؤمنين صلوات الله عليه بوده که عدّه اي را به اين گونه مذاهب کشانده است ؟

کساني که اندکي با امير المؤمنين عليه السلام آشنا باشند مي دانند که عجائب و غرائبي که در آن حضرت هست بسيار زیادند. کراماتي که از آن حضرت ظاهر شده و مي شود ، صفات متضادّي که در آن حضرت جمع شده بود ( مثلاً صلابت و شجاعت و جنگاوري در عين محبّت و رقّت قلب و خُلقي که آن را از نسيم لطيف تر دانسته اند ) ، حکمت آن حضرت ( که نمونه اي از آن را در کتاب شريف « نهج البلاغة » مي توان ديد ) و مسائلي از اين دست ، چيزهاي کمي نيستند. سيدنا الاستاد – دامت برکاته – از مرحوم کَل احمد – رضوان الله عليه – که از اولياء بود و من یکی – دو بار خدمتشان رسيده بودم نقل مي کردند که « بالاخره لابد کارهايي کرده که بعضي او را خدا دانسته اند ! »

 

wq

رومي نشـد از سرّ علي کـس آگـاه     زيرا که نشد کس آگه از سرّ الله

يک ممکن و اين همه صفات واجب ؟!     لا  حــول و  لا قــوّة  الّا  بالله

و تازه اين همه ، در حالي است که شأن و مقامات واقعي آن حضرت صلوات الله عليه آن گونه که واقعاً هست براي ما معلوم نشده. نقل مي کنند که شافعي در مورد امير المؤمنين عليه السلام اين دو بيت را گفته است :

لـو انّ المرتضي ابــدي محلّه       لخـرّ النـاس طرّاً سُجّداً له

و مات الشافعي و ليس يدري       علـيّ ربّـه ام ربُّـه الله

مي گويد اگر جناب مرتضي عليه السلام جايگاه حقيقي اش را آشکار مي کرد ، همهء مردم در برابر او به سجده مي افتادند ، و شافعي مُرد و ندانست که پروردگارش علي است يا الله تبارک و تعالي. »

گذاشتن پاسخ