علّامه محمّد بن مکّی مشهور به « شهید اوّل » رضوان الله علیه ، از بزرگترین دانشمندان تاریخ علم است.
شیخ حُرّ عامِلی رحمه الله ( در کتاب « أملُ الآمل » ) در وصف او فرموده : « او فقيهی محدّث، متبحّر، كامل، جامع معقول و منقول، زاهد، عابد، پرهيزگار، شاعر، اديب، نويسنده و يگانهء زمانه خود بود كه در عصر خود نظير نداشت. »
در اوائل قرن ششم هجري ، منطقهء جبل عامل ( که اکنون در لبنان واقع است ) و ساير بلاد شام گرفتار جنگهای صلیبی گرديد و به این ترتیب ، به جايگاه علمی و فرهنگی آن آسيبهای فراوانی وارد آمد. اين وضعيت در دورهء حكومت مماليك نيز ادامه يافت و فقر و فلاكت بر آن مناطق مستولی شد ، مشكلات اجتماعی فزونی گرفت و حركتهای علمی رو به كاهش نهاد. در چنين شرايطی شهيد اول رضوان الله علیه پا به عرصهء وجود نهاد. او در سال ۷۳۴ هـ در قريهء « جزين » از روستاهای « جبل عامل » به دنيا آمد.
شهيد اول رضوان الله علیه در خانه علم و دين تربيت يافت و مبانی علوم ادبی و فقه را در روستای خود آموخت. او با علما نشست و برخواست می کرد و در مجالس علمی كه در مدارس و مساجد و خانههای جبل عامل داير ميگرديد مشاركت ميورزيد. او در گفتوگوهای علمی اساتيد و شاگردان و گفتوگوهای بين طلاب شرکت می کرد تا اینکه سرانجام در مسائل علمی و ادبی صاحب نظر گرديد. در اين زمينه توانايی علمی فردي، ذوق سرشار و محيط پويا به او كمك فراوانی نمود.
شهيد اول رحمه الله به آموختههای خود در « جزين » بسنده نكرد بلكه به افقهای جديدی پر گشود تا علوم و معارف تازهای را بياموزد. از اين رو به مراکز علمی آن روزگار ؛ حلّه و كربلا و بغداد و مكه و مدينه و شام و قدس سفر کرد. در بین آن مراکز ، حلّه از ویژگیهای خاصّی برخوردار بود و شهيد اول رضوان الله علیه سفرهای متعددی به آنجا نمود و در آن شهر نزد علمای بزرگی چون فخر المحققين فرزند علامه حلّی رضوان الله علیهما تلمّذ کرد.
وابستگی او به مذهب اهل بيت علیهم السلام مانع از تلاش او برای آگاهی از معارف اهل سنت نشد. او بعد از آن كه مراحل پيشرفته علم را طی كرد در فضای باز علمی به بحث و مناظره و استدلال پرداخت، با انواع انديشه آشنا گشت و در مراکز علمی بلاد اسلامی سیر کرد. با اساتيد و علما ارتباط برقرار کرد ، از آنها استفاده نمود و ديگران را از دريای بيكران علم خود سيراب نمود. و به جایی رسید که استادش فخر المحققين اعلی الله مقامه در جایی درباره او نوشت : « از شاگرد خود محمد بن مكّي ، بيش از آن چه او از من بهره ببرد، استفاده كردم. »
شهيد اول نزد ابن معية و عميد الدين و ضياءالدين از علمای حلّه و نیز قطب الدين رازی تلمّذ كرد و از آنان تأثيرات فراوانی پذيرفت كه آثار آن در روشها و كتابهای او آشكارا ديده ميشود.
مشايخ شهيد اول در تدريس و روایت
شهيد اول رحمه الله بيشترين وقت خود را در شاگردی فخرالمحققين فرزند علامه حلّي، سيد عميدالدين عبدالمطلب حسينی حلّی ( معروف به عميد ، شارح کتاب « تهذيب » که از آثار دايی او ؛ علامه حلّی است و در علم اصول است ) ، برادر او سيد ضياء الدين حسينی حلّی و قطب الدين محمد بن محمد بويهی رازی شارح الشمسية سپری كرد.
سيد حيدر موسوی عاملی كركی رضوان الله علیه ميگويد : « از استاد خود سيد حسين بن الحسن الحسينی الموسوی نواده دختری محقق كركی شنيدم كه ميگفت: «استاد شهيد ما قدس سره در بعضی از سخنان خود ذكر كرده است كه طُرُق او به ائمه معصومين علیهم السلام [ یعنی راههایی که از آن طُرُق روایات ائمِه صلوات الله علییهم به او رسیده است ] بيش از هزار طریق است. در حالی كه فخرالمحققين فرزند علامه حل در بعضی از اجازههای خود ذكر كرده است كه راههای او به [ روایات ] امام جعفر صادق علیه السلام بيش از صد طریق است. »
سيد تاج الدين بن معية حسنی و پس از او سيد علاء الدين بن زهرة حسينی و شيخ علی رضی الدين بن طراز مطار آبادی و شيخ علی رضی الدين علی بن احمد مشهور به مزيدی و شيخ جلال الدين محمد بن شيخ شمس الدين حارثی ( از شاگردان محقق حلي ) و شيخ محمد بن جعفر مشهدی و أحمد بن حسينی كوفی از مشايخ شیعهء شهيد اول در اجازه هستند. علّامه سیّد محسن امین رضوان الله علیه در « اعيان الشيعة » ميافزايد : احتمال دارد شهيد اول نزد تعدادی از مشايخ جبل عامل درس خوانده باشد و از آنها اجازه داشته باشد ولی نامشان به ما نرسيده است. يكی از ايشان پدر شهيد اول است كه يكی از افاضل علما و بزرگان مشايخ در اجازه ميباشد.
همچنین شهيد اول از چهل نفر از مشايخ اهل سنت روايت ميكند. از جمله آنها شيخ شمسالدين محمد بن يوسف قرشی شافعی كرمانی است كه از قاضی عضدالدين ايجی و فرزند او زين الدين أحمد بن عبدالرحمن عضدی روايت ميكند.
شاگردان
بعضی از شاگردان او از این قرارند :
همسرش امّ علی
پسرانش محمد ، علی و حسن ،
دخترش فاطمه معروف به « ستّ المشايخ »
مقداد سیّوری معروف به « فاضلِ مقداد »،
حسن بن سليمان حلّی ، صاحب کتاب « مختصر بصائر الدرجات »
سيد بدر الدين حسن بن أيوب مشهور به « ابن نجم الدين أعرجي »
شمس الدين محمد بن نجدة
شمس الدين محمد بن عبدالعلی كركی عاملی
زين الدين علی بن خازن حارثي.
– رضوان الله علیهم اجمعین –
تأليفات
تعداد تأليفات شهيد اول بیش از بيست عدد است. اسامی تعدادی از آنها از این قرار است :
« الدروس الشرعية » ، « شرح التهذيب » در اصول فقه ، « اللمعة الدمشقية » ، « ذكري الشیعة » و « البيان ».
***
خانهء او همواره محل نشست و برخاست اهل علم و ادب و طلاب نواحی مختلف و همچنین ملجأ نيازمندان بود. اشتغال او به علم و ارتباطش با اهل علم موجب نمی شد كه ارتباطی با سياستمداران نداشته باشد. اين امر باعث شده بود كه نفوذ او از شام خارج شود و تا نقاط دور دست از جمله ايران گسترش يابد. در آن زمان در ایران بين دراويش به سردگی پهلوان حسن دامغانی و ساير مردم آگاه درگيری وجود داشت. این دراويش برداشتهای نادرستی از تشيع داشتند و بيش از آن كه حقايق تشيع را بگيرند به ظواهر آن پرداخته بودند. از ديد دراويش تشيع فقط ولايت بود، البته ولايتی كه هيچ قاعده معينی نداشته باشد. در مقابل اين جريان بيشتر آگاهان فهم ديگری از تشيع داشتند و سعی داشتند تا شبهات آنان را بزدايند. از اين رو نامهای به شهيد اول نوشتند و از ايشان خواستند كه به ايران بيايند ولی شيخ محمد بن مكّی به دلیل نياز مردم جبل عامل به علماء و نیز مقابله با عقايد فاسدی كه در جامعهء آن روز وجود داشت اين درخواست را نپذيرفت. از جمله قضيهء « محمّد يالوشی » كه در جبل عامل ادعای نبوّت كرد. او از قريهای به نام « برج يالوش » بود. شهيد اول با او جنگيد و در خلال حكومت برقوق او را به قتل رساند.
با اينكه شهيد اول همواره در معرض آزار و اذيت جاهلان قرار داشت ولی هيچگاه از تحقق آرزوهای خود دست برنداشت. او نهضتی را در علم فقه و ساير علوم پديد آورد و اولين مدرسه فقهی را در جبل عامل ( مدرسهء جزين ) افتتاح نمود. با اين كار، شكوفايی فرهنگی شيعيان آغازيدن گرفت و بعدها تعداد زيادی از فقها و انديشمندان اسلامی از آن فارغ التحصيل شدند.
شيخ محمد بن مكّی هيچگاه از فعّاليت خود نكاست تا اين كه به شهادت رسيد. در جریان اختلاف علمی بين او و یکی از علمای عامّة به نام « ابن جماعة » ، غضب حاكميت نسبت به او بيشتر شد. از سوی ديگر او هيچ منصب مهمّی را در دولت عثمانی نپذيرفته بود و اين كار ، سبب تمایل قلوب مردم به ايشان گرديده بود.
قضيه از اين قرار بود كه ابن جماعة در جلسه ای در خانه شهيد اول حضور یافته بود و در بعضی از مسائل با ايشان اختلاف نظر پيدا كرد. شهید اوّل با او پاسخ داد. در اين جلسه بسياری از فقها و بزرگان حضور داشتند و این پاسخ بر ابن جماعة بسيار گران آمد. از اين رو كوشيد از اهانت و توهين استفاده كند ولی سودی نبخشيد. نامهای سراپا دروغ به والی دمشق فرستاد و گروهی بسياری را بر نوشته خود گواه گرفت و گواهی آنان را نيز ثبت نمود. وقتی اين مسأله نزد قاضی صيدا ثابت شد، شهيد اول را نزد قاضی شام فرستادند. شهيد اول يكسال تمام در قلعه دمشق زندانی بود. اعتراض مردم و تصميمشان برای حمله به زندان و رهايی شهيد اول، والی دمشق را هراسان كرد. لذا سعی نمود كه در كشتن ايشان عجله نمايد. از اين رو شهيد اول در سال ۷۸۶ ه به شهادت رسيد. قدّس الله نفسه الزکیّة.
گذاشتن پاسخ