اثر: « خوان خورخه لو لو خور خور »
ترجمه از: « ميم. تشديد. لام. الف. نصرالدين ! »
مقدمه :
ادبيات و شعر امروز جهان به راستي وامدار اشعار بلند پايه « خوان خور خه لولو خور خور » شاعر مكزيكي الاصل ساكن آلمان است.
متأسفانه عليرغم شهرت جهاني اين شاعر بزرگ، هنوز اثري به فارسي از او ترجمه نشده است.
مترجم شهير و چيره دست معاصر «م.ل…. الخ» ترجمه اي شيرين و شيوا از آخرين اثر «خوان خورخه» به دست داده اند كه با سپاس از ايشان، شعر را با هم مي خوانيم !
***
نه بدان سان كه سنگي با فراخناي توهم شلنگي
اي بلندينه بنفش
كه به سان انعكاس قعر گمنامترين سروده هايم
دوستت مي داشتم
***
دو دست دارم و دو چشم و دو گوش
اما مرا بيش از يك چانه نيست
و پر چانگان را چگونه توانم دوست داشت؟
***
« ما نشستن را به كمترين تجربتي نشسته ايم آيا اما؟
و چگونه مي توان تجربه را نشستن
و فتادن نشخوار آخرين را آه… »
– اين را گفت گل كوچك هنوز باز نشده-«۱»
***
چگونه است آيا كه زيرا هست؟
و من زيرايي خود را مي گمانم كه گم شده است
و سرخ مي دهد زبان را باد سبز
و آيايي ام را آيا كه چيز«۲»
و من را هنوز يك چانه بيشتر ندارم…
***
يك گيلاس آب زرشك«۳»
مي چسبد دل را همچنان كه چسب دوقلو
بر شباخندگان
***
خوش گفته است پيش از اين آن شاعر
ميازار اي مورچه مردم دانه كش را
كه جان شان شيرين است
و تو قند را دوست داري«۴»
***
آي مردمي كه آن سوي درياها
شعر مرا مي خوانيد
اگر مرد مي باشيد
اين بيت از شعر ملمح مكزيكي- آلماني مرا ترجمان كنيد:
« آخ … ايخ… اوخ
خخ خيخ خوخ » !
ارادتمند: « خور خور »
***
پاورقي :
«۱»- احتمالا منظورشان غنچه است.
«۲»- يك كلمه معادلش در ديكشنري نبود. جايش «چيز» آوردم.
«۳»- در اصل، يك مايع مشكوك ديگري بود. طبق قراين معادل سازي شد.
«۴»- به احتمال قريب به يقين به اين شعر نظر داشته است:
مورچگان را چو بود اتفاق شير ژيان را بدرانند پوست!
گذاشتن پاسخ