بازگشت اوباما به واقع گراییِ «کسینجر»

 en

هنری کسینجر، مشاور امنیت ملی نیکسون، به دلیل سیاست‌های عملگرایانه‌اش محبوبیت بسياري در آمریکا دارد، اکنون باراک اوباما، رییس‌جمهوري آرمان‌گرای آمریکا، نقاب خود را از چهره برداشته و در هفته گذشته چرخشی ۹۰‌درجه‌ای در سیاست‌های خود کرده و بیش از هر زمان دیگری شبیه کسینجر شده است.

em

هنگامی که کسینجر در اوج قدرت خود بود رسانه‌های ایالات متحده به مشاور امنیت ملی ریچارد نیکسون لقب «رییس‌جمهوري واقعی» داده بودند. در آن زمان او با چنان سرعت بالایی به نقاط مختلف جهان سفر می‌کرد که روزنامه‌نگاران می‌گفتند که احتمالا پنج کسینجر وجود دارد. در همان زمان یک خبرنگار از او پرسید: چرا آمریکایی‌ها شیفته مرد جوانی هستند که در شهر فورت در آلمان به دنیا آمده و در سن ۱۵ سالگی از دست نازی‌ها فرار کرده است؟ کسینجر جواب داد: من همیشه تنها کار می‌کنم. این چیزی است که آمریکایی‌ها خیلی دوست دارند. آمریکایی‌ها گاوچران تنهایی را که با اسبش سفر می‌کند و قطارها را هدایت می‌کند، دوست دارند.

این مهاجر آلمانی پایان‌نامه دکترای خود را در دانشگاه هاروارد، درباره سیاستمدار اتریشی «کنت کلمنت فون مترنیخ» نوشت؛ پایان‌نامه‌ای ۳۸۸ صفحه‌ای که آن‌قدر طولانی بود که دانشگاه ناچار شد تعداد صفحات پایان‌نامه را محدود کند. نظریه کسینجر این بود که با وجود این‌که دیپلماسی پنهان مترنیخ۱ ممکن بود لیبرالیسم نوپای قرن ۱۹ اروپا را ویران کند، اما تعادل قدرت‌ها را نیز حفظ کرد. کسینجر که ۲۷ می ۹۰ ساله می‌شود اشتراکات بسياري با مترنیخ دارد، در جای‌جاي تاریخ رد ضربات دیپلماسی سرد کسینجر باقیمانده است. او موازنه شکننده وحشت را میان قدرت‌های هسته‌ای که در جنگ سرد وجود داشت، متعادل کرد. به اعتبار کسینجر در مذاکرات محرمانه میان او و کمونیست‌های ویتنام شمالی، خروج نسبتا منظم نیروهای آمریکایی از ویتنام تامین شد.

کسینجر مائو را به عنوان یک شریک استراتژیک و مورد اطمینان حفظ و سیاست‌های واقعگرایانه بیسمارکی را در آمریکای لاتین تمرین کرد. در سیستم کسینجر ناآرامی خطرناک‌تر از بی‌عدالتی و تعادل قدرت‌ها از حقوق‌بشر مهم‌تر بود.

سیاست‌های کسینجر غالبا در مقابل تصویری قرار می‌گیرد که آمریکا از خود ارائه می‌دهد. این کشور دوست دارد فکر کند که می‌تواند جهان را نجات دهد. اگرچه عملا قادر به انجام این کار نباشد، اما می‌خواهد در جهان محبوب بماند؛ آرزویی که کسینجر هرگز نه توانست و نه می‌خواست که برآورده کند.

رئالیسم بدون نگرانی‌های اخلاقی

قبل از خروج واشنگتن از ویتنام، کسینجر همراه با رییس‌جمهوري نیکسون دستور بمباران کامبوج را دادند؛ اقدامی که نوعی بازگشت به عصر حجر بود. او همچنین برای جلوگیری از پایان دادن سریع به جنگی طولانی‌مدت به نیکسون نوشت: خروج نیروهای ایالات متحده برای مردم آمریکا همانند بادام زمینی شور خواهد شد، هرچه نیرو‌های بیشتری به خانه برگردند، تقاضا بیشتر خواهد بود.

کسینجر از ژنرال آگوستو پینوشه در شیلی حمایت کرد و به او کمک کرد تا اقتصاد را ترمیم کند، اما پینوشه ثابت کرد که یک دیکتاتور بی‌رحم است. دیپلماسی کسینجر در‌ها را روی چین باز کرد و فهرست واژگان سیاست‌های پکن را قابل پذیرش کرد. کسینجر هنوز هم آشکارا حکمت چینی‌ها را ستایش می‌کند.

به دلیل پایبندی به رئالیسمی این‌چنینی که نگران ارزش‌های اخلاقی نیست، کسینجر حتی در ایالات متحده هم مورد سرزنش قرار می‌گیرد و آمریکاییان می‌گویند او هیولای مکاری است که با لهجه آلمانی حرف می‌زند. حتی سیمون هرش، روزنامه‌نگار، در تحقیقی یک‌بار نوشت کسینجر یک جنایتکار جنگی است که مانند آب خوردن دروغ می‌گوید. ۲

پس از نیکسون، رییس‌جمهوري‌های آمریکا به جای استناد به منافع ملی، ترجیح می‌دادند بار دیگر به ماموریتی که خدا به آن‌ها داده استناد کنند. به‌طور بسیار برجسته رییس‌جمهوري پیشین، جورج دبلیو بوش، و نومحافظه‌کاران همراه او، جزو این گروه بودند. آن‌ها حتی می‌خواستند جهان را از «محور شرارت» آزاد کنند. اما نومحافظه‌کاران بخشی از گذشته هستند؛ در حالی که رئالیسم کسینجر برخاسته از سیاست‌های قرن نوزدهم است و همچنان اعتبار دارد. همان‌گونه که باراک اوباما، رییس‌جمهور آمریکا و برنده جایزه صلح نوبل، این روزها ثابت کرد.

در مبارزات انتخاباتی، اوباما، نامزد حزب دموکرات، خود را در شمایل یک آرمان‌گرا به تصویر کشید، «شهروندی از جهان»، اما هنگامی که اوباما به قدرت رسید دچار مشکلاتی شد، آرمانگرایی در آغاز کار به او کمک کرد سخنرانی‌های زیبایی برای مردم ایراد کند اما در عمل سیاستمداری واقعیت‌گرا (رئالیست) بود.

اوباما پس از مدت کوتاهی با چرخشی در مواضع تصویب کرد که به مواضع طالبان و القاعده با استفاده از هواپیما‌های بدون سرنشین در هر کجای جهان حمله شود. او با سرمایه‌گذاری عظیم در جنگ سایبری دوره جدیدی از درگیری‌ها را آغاز کرد. اوباما با روشی بی‌رحمانه‌تر از پیشینیان خود افشا‌کنندگان اسرار دولتی را تحت پیگرد قانونی قرار داد. رییس‌جمهوري می‌داند که آمریکایی‌های خسته از جنگ ترجیح می‌دهند در وطن خود پیشرفت کنند. هنگامی که متحدان آمریکا مانند بحرین و عربستان سعودی مردم خود را سرکوب می‌کنند یا هنگامی که چین مخالفانش را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهد اوباما همان رویکردی را دنبال می‌کند که کسینجر در شیلی داشت. نویسنده آمریکایی، جاکوب هیلبرن، این رویکرد را نوکسینجریسم می‌نامد و می‌نویسد: حتی ممکن است اوباما درباره امور خارجه با لهجه آلمانی شروع به حرف زدن کند. کسینجر یک رئالیست با یک نقطه ضعف است: او مغرور است و هرگز اهمیت نمی‌دهد که مردم درباره او چه احساسی دارند. این نکته که اوباما در بسیاری از نقاط جهان محبوب مردم است ممکن است باعث حسادت کسینجر شود. اما احتمالا او لذت می‌برد از تصور این‌که رییس‌جمهوري هر روز بیشتر و بیشتر شبیه او می‌شود.

پی‌نوشت:

۱- کسینجر در سال ۱۹۵۴ تز «دیپلماسی اتریشی مترنیخ» را ارائه داد. او همواره مترنیخ را به عنوان سیاستمداری بزرگ ستوده است. مترنیخ ریاست کنفرانس برلین را برعهده داشت. در این کنفرانس که برای تقسیم اروپای پس از سقوط امپراتوری ناپلئون تشکیل شده بود به صراحت اعلام کرد به اصل «دخالت در امور داخلی دیگر کشورها» برای پیشبرد و تامین منافع کشور متبوع خود، ایمان دارد. کسینجر به شدت دنباله‌رو روش دیپلماسی بیسمارک و مترنیخ بود. هر دوی این‌ها در آلمان و اتریش از طریق استفاده از زور، وحدت کشور خود را در مقاطع حساس حفظ کرده بودند و از استفاده از سیاست «مشت آهنین» ابایی نداشتند. کسینجر در دوران وزارتش نشان داد که الگوی تفکر رئالیسم سیاسی، نه در سطح آمریکا که در سطح جهان است و اصل توازن قوا را چنان با جان و دل پذیرفته است وهیچ ابایی ندارد که برای تامین منافع آمریکا با دشمنان قسم‌خورده‌ای چون چین و شوروی (سابق) پای میز مذاکره بنشیند و حتی پیمان همکاری‌های اقتصادی و سیاسی نیز امضا کند.

۲- متن اصلی: مانند نفس کشیدن دروغ می‌گوید.

گذاشتن پاسخ