چرا در اسلام به مردها اجازهء تعدد همسر داده شده است ؟

سؤال : چرا در اسلام این اجازه به مردان داده شده که همزمان ۴ همسر داشته باشند ؟ این مسأله الآن در جامعهء ما خیلی قشنگ نیست. (۳۳/۱۱/۲۷)

جواب : متأسّفانه در جواب به این سؤال ، با توجّه به ظرفیّت و آستانهء تحمّلِ جامعه ، خیلی از چیزها را نمی توان گفت. کسی که بخواهد مسائل را آزادانه و آن گونه که لازم است ، بگوید ، خیلی از مواقع ، هم مورد مذمّت قشری مذهبها قرار خواهد گرفت و هم دشمنیِ کسانی که خیلی اهل التزام به شرع نیستند را بر خواهد انگیخت ! اسلامِ حقیقی همان صراط مستقیم و حدّ وسط و اعتدال است و اهل افراط و تفریط ، مسلمان واقعی نیستند ، هر چند خود ندانند.

پس – ما که همواره مورد نوازش این دو گروه بوده ایم ! – بهتر است فعلاً به ذکر نکات زیر اکتفا کنیم. امیدوارم بعدها مجالِ سخن گفتن در مورد مسائل و قضایای ناگفتهء این موضوع فراهم شود.

۱- در وضع قوانین مناسب برای انسان ، باید دید خود را وسعت بخشید ، واقعیّتها را در نظر گرفت و بر اساس آنها تصمیم گرفت ، نه بر اساسِ مسائلی که بهره ای از واقعیّت ندارند ( تخیّلات ، توهّمات ، عادات و آداب و رسوم غلط و … ).

۲- علّتهای متعدّدی هست که موجب جواز تعدّد زوجات می شود. مطالبی که در اینجا می توان گفت بسیار است. بیشترِ این دلایل ، « طبیعی » اند ؛ یعنی به نوع طبیعت و ساختارِ طبیعیِ زن و مرد مربوط می شوند. و البتّه ذکر آنها در اینجا – به شکل عمومی – شاید به مصلحت نباشد.

۳- اسلام ، یک « کُلّ » است ؛ به این معنا که نمی شود گفت : « نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض » « به بخشی از آن ایمان داریم و بخش دیگر را قبول نداریم » ! جائز بودنِ تعدّد همسر در اسلام ، مشروط است به رعایت عدالت میان همسران ( به معنایی که در فقه بیان شده ) و در غیر این صورت جائز نیست.

۴- اسلام یک « کُلّ » است و همه چیز را باید در این کُلّ و در کنار اجزاء دیگر دید. مثلاً درست است که در شرائطی ، تعدّد همسر برای مرد جائز است ، امّا از طرف دیگر ، مسئولیّتی که بر عهدهء او برای تأمین نیازهای مختلف خانواده اش ( نیازهای عاطفی ، مادّی و … ) گذاشته شده ، بسیار سنگین است. مردِ مطلوب در اسلام ، مردی است مسئولیّت پذیر ، خوش اخلاق ، خانواده دوست ، با تقوا ، با حیاء و عفّت ( پس مثلاً اهل ارتباط با نامحرم نیست مگر در مواردی که شرعاً جائز است ) و … . چنین مردی تمام تلاش و همّت خود را به کار می گیرد تا اهل هوس بازی نباشد و کارهای غیر حکیمانه نکند.

۵- مصالح انسان ، تعارف بردار نیست ؛ خدای متعال راه راست و « سبک زندگیِ » درست را به ما نمایانده است. این سبک زندگی ، بر اساسِ پیچیده گی ها ، نیازها و … خلاصه « چگونگی » انسان و مصالح او تعریف شده. ما این را می دانیم ، پس با خیال راحت و اطمینان ، به آنچه او فرموده گردن می نهیم و می دانیم که خیر ما در همین است ؛ « وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین ».

۶- دو نکته را همواره باید در نظر داشت :

الف ) آنچه در مورد لزوم تبعیّت از احکام الهیّة و مسائلی از این قبیل گفته شد ، در صورتی در مورد یک قضیه و حکم خاصّ صادق است ( به عبارت دیگر : در صورتی فلان حکم ، لازم الاجراء است ) که ثابت شده باشد آن حکم و قضیّة ، جزء دین است.

ب ) احکامی که در اسلام وجود دارد ، دو دسته اند : احکام اوّلیّة و احکام ثانویّة. احکام اوّلیّة ، احکامی هستند که بر اساس شرائط عادی و معمولی وضع شده اند و احکام ثانویّة ، مربوط به شرائط خاصّ اند. مثلاً اگر شما بخواهید نماز بخوانید ، باید وضو بگیرید ( = حکم اوّلی ) امّا اگر وضو گرفتن برای شما ضرر داشته باشد ، باید به جای آن تیمّم کنید ( حکم ثانَوی ).

جواز تعدّد همسر برای مردها ، یک « حکم اوّلی » است ، پس در شرائط خاصّ ممکن است ، این کار جائز نباشد.

حال ، چگونه موارد الف و ب را احراز کنیم ؛ یعنی چگونه بفهمیم که فلان مسأله و حکم ، اوّلاً واقعاً جزئی از دین است و ثانیاً ، در شرایط موجود ، آیا به همان صورت اوّلیّة است یا نه ؟

مثلاً در مورد مسألهء جائز بودن تعدّد همسر برای مرد ، از کجا بفهمیم که نظر اسلام واقعاً همین است و از کجا بفهمیم در شرایط فعلی ، همچنان جائز است یا نه ( مثلاً حرام است یا در مواردی جائز و در مواردی حرام است و یا … ) ؟

تشخیص همهء اینها با کسانی است که دارای دو خصوصیّت هستند : تخصّص در اسلام شناسی ( فقه ) و تقوا. به حکم عقل ، فقط نظر چنین کسانی در مسائل مرتبط با محتوای اسلام معتبر است.

فعلاً به همین مقدار اکتفا می کنیم و در صورت نیاز بحث را پی می گیریم.

گذاشتن پاسخ