گلِ محمّدی ( 2 )

ظاهراً چهارشنبه  ۷ شعبان المعظم ۱۴۲۲ بود كه براي اولين بار براي صرف نهار به منزل ما تشريف آوردند و همان بار اول بود كه فهميدم دوست دارند آب‌گوشت ميل كنند و از آن به بعد هر وقت نهار منزل ما بودند به قول معروف آب‌گوشت به راه بود ! وقتي با ايشان به سمت منزل مي‌رفتيم بعضي از كسبهء محل مي‌آمدند و با ايشان سلام و احوال‌پرسي مي‌كردند و بعد معلوم شد اين آشنايي به واسطه شركتِ مكرّرِ ايشان در مجلس روضهء يكي از اهالي محلّ است.

در همان چهارشنبه فرمودند : سال‌ها پيش كه در قم بودم به مشهد مشرف شدم ديدم مجلس روضه‌اي برقرار و باني آن سيّدي است و چون به سادات علاقه داشتم رفتم. باني آقا سید محمود مجتهدي برادر آيت الله سيستاني بود. سيدي بود بسيار خوش چهره به صورتي كه هر كس او را مي‌ديد بي‌اختيار صلوات مي‌فرستاد. يكي از آشناهاي ايشان دربارهء من به ايشان چيزهايي گفته بود و ايشان خيال كرده بود كه من هم آدمم ! گفت: « چشم‌هايم خيلي ضعيف شده دعا كن كه نابينا نشوم. » در وسط مجلس كه نشسته بودم ناگهان در دلم توسلي به حضرت امير المؤمنين علیه السلام كردم و عرض كردم: «آقا اين سيد را شفاعت كنيد كه شفايش را از خدا بگيرد و… پسر شما هم كه هست ». بعد از چند لحظه ( چون خيلي خوش خوابم ! ) همان‌طور كه نشسته بودم خوابم برد. ديدم حضرت‌ امير‌ المؤمنين علیه السلام در وسط مجلس ايستاده‌اند و فرمودند: « به او [ اين سيد ] بگو : شفايش داديم. » من بيدار شدم. بعد از مجلس كه براي خداحافظي رفتم، فقط به او گفتم: «ان‌شاءالله خدا شفايتان مي‌دهد». و به قم آمدم. بعد از مدتي در ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به مشهد رفتم پيش آقاي مجتهدي. گفت: «از بركت دعاي شما شفا پيدا كردم». گفتم: « جدّت اميرالمومنين شفا داد ». [ فهمید که از چیزی خبر دارم ، ] گفت: « ها؟! چه ديدي؟! ». »

بعد از آن مطلبي را از قول همان آقاي مجتهدي – رحمة الله علیه -نقل كردند كه در ضمن آن آقاي مجتهدي – رضوان الله علیه – اين بيت را براي ايشان «انشاد» [ انشاد : شعر کسی را برای دیگری خواندن ] كرده است :

اسدالله گر آيد به هواداريِ دل      زهرهء شير شود پاره ز پاداريِ دل

يعني اگر حضرت امير المؤمنين اسد الله الغالب علي ‌بن ‌ابي ‌طالب صلوات الله علیه به هواداريِ دل و پشتيبانيِ آن برآيد ، زهرهء شير در اثر استقامت آن پاره مي‌شود ، يعني شير هم توان مقابله و معارضه با آن را ندارد چرا كه حامي‌اش اميرالمؤمنين است. زماني كه من مشغول نوشتن اين بيت بودم آقاي گل‌محمدي – اعلی الله مقامه – آهي كشيدند و گفتند : « قربان خاك پاي اميرالمؤمنين ».

در روز دوشنبه دوازدهم شعبان المعظم ۱۴۲۲ قبل از غروب در ايوان طلاي حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها اين قضيه را نقل كردند ؛ فرمودند : « آقاي بهجت مي‌گفت : سيدي بود در تهران شخصي از او دعوت كرد كه بيا در خانهء ما روضه بخوان. مجلس روضه را برقرار كردند. [سيّد] بر منبر رفت ولي بالاخره ديد كه بانيِ مجلس چایي نمي‌آورد. به او تذكر داد كه چرا براي حضار مجلس چايي نمي‌‌آوريد ؟ گفت : شما ما را نجس مي‌دانيد چون ما مسيحي هستيم. پسرش را روبروي منبر خوابانده بودند؛ به سختي مريض بود. ناگهان سيد در وقت روضه خواندن چشمش باز شد و ديد پنج تن بالاي سر جوان ايستاده‌اند. گريه‌اش گرفت و شديداً منقلب شد.[i]

فرادي آن روز [يا چند روز بعد] درِ خانه او را زدند. ديد آن مسيحي است ‍[ و يا كسي از جانب او ] با پنج گوسفند كه براي او آورده است. به او گفت: جوان ما شفا يافت. آنچه شما ديديد ما هم ديديم و مسلمان شديم. »

از اين دست قضايا همواره در كلامشان بود و من به ياد ندارم مجلسي خالي از ذكر اهل ‌بيت علیهم السلام در خدمتشان بوده باشم.

يك بار گويا در حرم مطهر بود كه گفتند : « اوائل طلبگي در قم با آقاي افشار [ يعني جناب حجت ‌الاسلام شيخ عبدالرحيم افشار زنجاني ؛ خوشنویسِ معروف ] همدرس [ يا هم حجره و يا مانند آن ] بودم. خطّ آنچنان خوبي نداشت. از شدت علاقه به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها روزي دوبار به حرم مشرف مي‌شد و ضريح را در آغوش مي‌گرفت. من به او مي‌گفتم: يك بار كافي است! تا اينكه در عالم خواب حضرت معصومه علیها السلام را مي‌بيند كه به او ورقي از قرآن مي‌دهند. و از آن به بعد خطش خوب شد و سود سرشاري از اين راه كرد ».

آثار خوشنويسي آقاي افشار مشهور و معروف است.

يكي از علاقه‌مندي‌هاي ايشان خواص آيات، اشعار و مانند آن بود و در اين زمينه پي‌گير بودند و تجاربي داشتند.

مثلا يك بار در حرم مطهر فرمودند: « آقا سیّد محمود مجتهدي به من گفت هر كس فلان آيه [يا آيات] را بخواند چشمش باز مي‌شود. من آن را به يكي از سادات گفتم. مي‌گفت كسي كه در مي‌زند، من او را مي‌بينم كه كيست! »

همچنين براي برخي از بيماري‌ها و يا هر نوع بيماري‌اي به صورت كلي چيز‌هايي مي‌دانستند كه برخي از مجرّباتِ آن‌ها را گاه بيان مي‌كردند و البته در مورد بعضي از آن‌ها تصريح مي‌كردند كه «اجازه نداريد آن را به كسي ياد بدهيد!»

يك بار خاصيت چند بيت شعر را بيان كردند و فرمودند: «اينها را به همه كس نمي‌شود گفت. بعضي ياد مي‌گيرند و مي‌روند در روستاها و ادعاي كرامت مي‌كنند. » پرسيدم: «مگر شرطش اين نيست كه عامل، صالح باشد؟» فرمود: «نه، مؤمن و فاسق فرق نمي‌كند، خاصيت اين جملات اين است.»

اما در نهايت ، بيشتر توجهشان به زيارت عاشوار بود. مي‌فرمود از جواني كسي نبود كه ما را درست راهنمايي كند و الّا از اوّل به زيارت عاشورا مشغول مي‌شدم. [ قريب به اين عبارات و مضامين ]

مكرر مواردي از آثار اين زيارت نقل مي‌كردند (شايد براي تشويق مستمع و سوق دادن او به سوي انس با اين زيارت). و یک بار در حرم مطهّر فرمودند : « در همین قم کسی هست که روزی دو بار این زیارت را می خواند و چشمش باز است. »

و ما چقدر قدر اوقات را و قدر مهمترین سرمایهء خود را که عمر ماست نمی دانیم ! یک وقت ( قبل از غروب روز ۱۲ شعبان المعظم ۱۴۲۲ ) در همان ایوان طلا اشاره به مردی کردند که مشغول خواندن روزنامه بود و فرمودند : « بعضی از ما چقدر غافلیم ! حالا که وقت عبادت است روزنامه می خواند ! حاضر اند یک ساعت و نیم روزنامه بخوانند ولی وقتی می گوییم یک ساعت زیارت عاشورا بخوانید می گویند توفیق نیست ! »


[i] . اگرچه آقاي گل‌ محمدي نام اين سيد را ذكر نكردند (وشايد خودشان هم نمي‌دانسته‌اند) اما در هنگام نوشتن اين سطور ذهن حقير به مرحوم جناب حجت الاسلام حاج آقا معين شيرازي – رضوان الله علیه – منتقل شد. و براي تتميم فائده در اينجا نكته‌اي را متذكر مي‌شوم و آن اينكه از حضرت آيت الله سيد محمدعلي روحاني – دامت برکاته – شنيدم كه « مرحوم حاج آقا معين ذكري را بلد بود كه [بواسطة آن] وقتي بر منبر مي نشست ملائكه را مي‌ديد». البته بعد از ذکر این قضیه اشاره به زمین کردند و فرمودند [ قریب به این مضامین ] این ها را آدم همین جا می گذارد و می رود [ یعنی این ها را نمی توان به عنوان فضائل با خود به عالم دیگر برد ] دنبال چیزی باشید که به درد آن طرف بخورد و آن خلوص است.

6 دیدگاه ها

  1. محمد
    جولای 17, 2016 17:55 پاسخ

    بسیار جالب بود….انشاالله این مطلب را تا گل محمدی (۵۰ )ادامه دهید.
    ای کاش تصویری از ایشان قرار میدادید.
    ماجور انشاالله

    • makhtoom
      نوامبر 06, 2016 14:56 پاسخ

      ممنون از اظهار لطف شما. ان شاء الله

  2. محمد كيشاني
    آگوست 21, 2016 03:34 پاسخ

    با سلام محضر سيد بزرگوار مطالب و خاطرات شما درس و نكات قابل تاملي دارد كه بزگو نمودن از كلام بزرگان هم پند و اندرز ميباشد هم تشويق به عمل

    • makhtoom
      نوامبر 06, 2016 14:55 پاسخ

      علیکم السلام. ممنون. لطف دارید ، مثل همیشه

  3. محمد كيشاني
    دسامبر 01, 2016 10:07 پاسخ

    سلام
    حاج اقا هر چه تماس گرفتم موفق به صحبت با حضرتعالي نشدم شماره تلفن عوض شده

    • makhtoom
      دسامبر 08, 2016 09:19 پاسخ

      سلام. تلفن ایشان عوض نشده. ۰۹۱۲…۰۸

گذاشتن پاسخ