علم شناسی ( ۷ )

یکی از اساتید نقل می کرد در فلان روستا جوانی برای ادامهء تحصیل به شهری رفته بود. یک بار که به روستایشان آمده بود ، شخصی بی سواد به او گفت : « در شهر چه می کنی ؟ » جواب داد : « در دانشگاه درس می خوانم. » گفت : « چه می خوانی ؟ » پاسخ داد : « هواشناسی. » مرد بی سواد پرسید : « هواشناسی دیگر چه جور علمی است ؟ » این جوان دید اگر بخواهد مفصّل و با ذکر جزئیّات جواب دهد و خلاصه اگر بخواهد حقّ مطلب را ادا کند ، این مرد نمی فهمد ، پس گفت : « هواشناسی علمی است که با آن می فهمند مثلاً کی هوا سرد است و کی گرم. » مرد پوزخندی زد و گفت : « این را که من هم می توانم بفهمم ، نیازی به درس خواندن نیست ! به فلان جای الاغم نگاه می کنم وقتی … طور باشد می فهمم که هوا سرد است و وقتی … طور شد ، علامت گرمی هواست ! »

روش برخورد بعضی از قشری مسلکهای از خود مچکّر در مورد مقولاتی مثل طبّ و علوم غریبة شبیه همان آدم بی سواد است ! نه از مفاهیم آن علوم تصوّر درستی دارند و نه با مِتُد آنها آشنا هستند ، و با این وجود ، تمسخر می کنند و تکذیب. « بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِه … ». 

گذاشتن پاسخ