طبّ و حکمت

ey

« يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب » ( البقرة : ۲۶۹ )

« [خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت میبخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمى‏گيرد. »

کسی که در آثار انبیاء و ائمّة صلوات الله علیهم اجمعین تدبّر کند و یا حتّی نگاهی سطحی بیاندازد ، می فهمد که بسیاری از این آثار نورانی به شکل مستقیم و یا – در مواردی – غیر مستقیم به علم طبّ مربوط اند.

عدد این روایات به چند هزار می رسد و در تراجمِ حدّ اقلّ دوازده نفر از اصحاب ائمّه صلوات الله علیهم اجمعین ذکر شده که دارای « کتاب الطب » و یا عناوین مشابه بوده اند.

حال با در نظر گرفتن این نکته که شأن اوّلیّه و اصلیِ آن ذوات مقدّسة هدایت انسانها و به بیان قرآن ، تعلیم کتاب و حکمة و تزکیهء سایر انسانهاست این سؤال پیش می آید که وجه صدورِ این همه روایات چیست ؟! و چرا انبیاء و ائمّه علیهم السلام قدری از وقت خود را صرف تعلیم و بیانِ این گونه امور می کرده اند ؟!

***

هدفِ انسان مؤمن ، طیّ مدارج قرب به حضرت حقّ و وصول به مقامات معنوی است و این ، جز با سیر در صراط مستقیم ممکن نیست. و درست است که این حرکت ، حرکتی باطنی است ، امّا نباید فراموش کرد که به هر حال جسمِ مادّیِ انسان به منزلهء مرکبِ روحِ اوست و باطنِ انسان ( حدّ اقلّ در اکثر قریب به اتّفاق انسانها ) از ظاهرِ او متأثّر می شود. و این تأثیر تا جایی است که چه بسا مشکلی جسمانی ، مانعِ بعضی از امور معنوی می شود. یکی از علمای ربّانی از آیة الله سیّد عبد الکریم کشمیری اعلی الله مقامه نقل کردند که « در نجف اشرف بعضی از اهل سلوک بودند که زحمتِ زیادی در این راه می کشیدند امّا آنگونه که انتظار می رفت اثری مشاهده نمی کردند و علّت ، سوء مزاجی بود که جسم ایشان به آن گرفتار بود. »

همچنین از بعضی از اساطینِ سیر و سلوک نقل شده که در مقام تربیت ، ابتدا امر به اصلاحِ مزاج فرد می کرده اند.

از طرف دیگر ، اصلاح جهاتِ مادّیِ انسان ( که از مهمترینِ آن جهات ، بدن اوست ) می تواند زمینه را برای رشد معنوی و باطنیِ او فراهم کند.

از امام الحکماء امیر المؤمنین صلوات الله علیه نقل شده که در ضمن روایتی فرمود :

« … من صفي مزاجه اعتدلت طبايعه ، ومن اعتدلت طبايعه قوي أثر النفس فيه و من قوي أثر النفس فيه ، سما إلى ما يرتقيه ، ومن سما إلى ما يرتقيه تخلق بالأخلاق النفسانية ، وأدرك العلوم اللاهوتية ، ومن أدرك العلوم اللاهوتية صار موجودا بما هو انسان دون أن يكون موجودا بما هو حيوان ، ودخل في باب الملكي الصوري ، وما له عن هذه الغاية معبر. »( الصراط المستقیم ، ج ۱ ، ص ۲۱۴)

ماحصل روایت این است که با صفای مزاج می توان به تخلّق به اخلاق حسن و ادراک علوم لاهوتیّة و از آن طریق به انسان شدن ( در مقابل حیوان بودن ) دست یافت و واصل شد.

شرح کامل این قبیل مطالب در دهها و صدها مجلّد نیز ممکن نیست چرا که این مسائل مربوط اند به زوایای پیچیدهء انسان ؛ همچون ماهیّت جسم ، ماهیّت و کیفیّتِ نفس ، روح ، قلب و مانند آن ، چگونگیِ ارتباط این زوایا با یکدیگر ، شناساییِ مفسداتِ آنها ( به این معنی که چه اموری موجبِ خروجِ آنها از مجرای طبیعی و سالم خود می شود ) ، شناساییِ اموری که موجبِ بازگرداندن آنها به صحّت می شود ، علم به اموری که موجبِ حفظ صحّتشان است و … و هر کدام از این مسائل ، خود بابی است از معارف که ابوابی از علوم حِکَمیّه و معارف الهیّة از آن مفتوح می شود. و با در نظر گرفتن اینکه در این علم نیز مثل اکثر علوم مسائلِ جانبیِ غیر ضروری و بلکه باطل و غیر حقیقی ممکن است توسّط کسانی که اهلیّت این قبیل علوم را نداشته و ندارند ، داخل شده باشد و تمییز این مسائل از حقائق و واقعیّات ، خود کاری است علیحده ، گسترهء وسیعِ این علمِ شریف ( که همان سلوک حکیمانه است ) بیشتر معلوم می شود.

***

اینکه انسان را موجودی فرض کنیم که صرفاً در متن سایر اجزای طبیعت مادی قرار دارد و نیز اینکه او را همچون جزیره ای ، دور از عالم طبع و طبیعت تصوّر نمائیم ، هر دو اشتباه اند.

واقعیّت این است که انسان ، همچون شبه جزیره است ! شبه جزیره ، زمینی است که در بین آب دریا قرار دارد امّا از یکسو به خشکی مرتبط است. برای سلامت این شبه جزیره باید هر دو نوع ارتباط را لحاظ نمود ؛ از طرفی ارتباط او با خشکی ( که همان عالم طبع و طبیعت است ) و از طرف دیگر ارتباط او با دریا ( که عالم روح ، نفس و مانند آن است ).

در معارف نقل شده از انبیاء و اوصیاء ایشان و به صورت بارز ، ذوات مقدّسهء چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین ، این نحوه ارتباط ( به تعبیر ما ، « شبه جزیره » ای بودن انسان ) بسیار روشن و واضح بیان شده است.

***

تأمّل در آنچه تا اینجا گفته شد ، نشان می دهد که تدوین طرحی جامع و نمائی کامل از اصول و فروع سیر و سلوک بدون در نظر گرفتن همهء امور ذکر شده ممکن نیست. و شاید به همین دلیل است که در بین روایات ، چندین هزار روایت هست که چه به شکل مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با وجوه و ابعدِ مادّی و جسمانی انسان مرتبط اند.

[/vc_column][/vc_row]

[/vc_column][/vc_row]

گذاشتن پاسخ