سیّدِ بحر العلوم رضوان الله علیه

سیر در سیرهء اولیای خدا برای اهلش همچون گشت و گذار در روضه ای از ریاض جنّت و باغی از باغ های عالم معنا، مُفرِّح ، امید بخش و آموزنده است؛ چرا که به هر حال، این بزرگان نیز همچون من و شما انسان هایی بوده اند با خصوصیاتی مشابه آنچه همه انسان ها دارند ، با این وجود، از مکرّرات روزمره و امثال « خور و خواب و خشم و شهوت » فراتر رفتند و به عوالم قرب وارد شدند. «الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون»

من از مدتی قبل و ضمن مطالعه کتب تراجم و مانند آن، ارادتی خاص به جناب آیت الله علامه سید مهدی طباطبائی مشهور به «سیّدِ بحرالعلوم» قدس سره پیدا کرده و شخصیت او را به گونه ای یافتم که شاید طلاب علوم دینی – که امید است از پیشگامان راه خدا و متقین را امام و پیشوا باشند – بتوانند با نظر در سیر و سلوک آن جناب، راه انبیا و اولیاء علیهم السلام و در یک کلام، صراط مستقیم را بهتر بشناسند و به این وسیله، به مقام رفیع و جایگاه منیع حضرت حجّت بن الحسن علیه السلام که امروز صاحبِ زمان و امامِ اِنْس و جٰانّ هستند تقرب بیشتری یابند.

منابعی که در ارتباط با احوالات سیّدِ بحرالعلوم – اعلی الله مقامه – در دسترس این فقیر است، بسیار متنوع و بیش از چهل عدد هستند؛ اما آنچه این جا ثبت می شود، گوشه هایی از زوایای وجودی او است و شرح حال مفصّل او را باید در کتب مطوّل یافت.

سیّدِ بحر العلوم رضوان الله علیه در شب جمعه ای در ماه شوال مکرم سال ۱۱۵۵ در کربلا متولد شد. [منتهی المقال ، ص ۳۱۵ ] دربارهء ولادت او دو نکته خالی از لطف نیست :

نکته اول این که مادّه تاریخ ولادت او این جمله است: « لنصرة آی الحقّ قد ولد المهدی » « برای یاری آیات حقّ ، مهدی متولّد شد » [ همان مصدر ] و سراسر حیات دنیوی سید بحرالعلوم، پر است از مواردی که به واسطه، این سیّد جلیل القدر، آیات الهی یاری شده و منصور گشته اند؛ همچون تعیین مواقف حجّ ، مناظره با یهودیان و مواردی از این دست.

نکته دوم این است که پدر بزرگوار او، سیّد مرتضی طباطبائی قدّس سرّه در شب ولادت سیّد مهدی ، در عالم رؤیا دید که حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام شمعی را همراه محمد بن اسماعیل بن بزیع [از اصحاب امام موسی بن جعفر و امام رضا علیهما السلام ، نجاشی رحمه الله در مورد او می نویسد : « کان من صالحی هذه الطائفة و ثقاتهم، کثیر العمل.» ( الرجال ، ص۳۳۰ ) ] فرستادند و او، آن را بر سطح خانه آن ها روشن کرد. نور آن شمع، بالا گرفت و نهایتش درک نمی شد.[ منتهی المقال ، ص ۳۱۶ ]  

نسب سید بحرالعلوم به این صورت است:

السید محمّد مهدی بن سید مرتضی بن سید محمّد بن سید عبد الکریم بن سید مراد [ نسب سه طائفه مشهور از سادات در «سید مراد» جمع می شود: آل بحرالعلوم ، سادات طباطبائی کربلا (که از جمله آنها صاحب «ریاض المسائل» است.) و آل الحکیم در نجف اشرف (که از جمله آنها آیت الله سید محسن حکیم رحمه الله هستند ). ( ر.ک : به مقدمه رجال السید بحرالعلوم ، ص۱۳( ] بن سید شاه أسد الله بن سید جلال الدین الامیر بن سید الحسن بن سید مجد الدین علی بن سید قوام الدین محمّد بن السید اسماعیل بن السید عباد بن السید أبی المکارم بن السیّد قوام الدین محمّد بن السید اسماعیل بن السید عباد بن السید علی بن السیّد مزة بن السید طاهر بن السید علی [ مکنّی بن « ابوالحسین » و ملقّب به « شهاب » او شاعری اصفهانی بود. ابن عنبة در عمدة الطالب دربارهء او می گوید: «له ذیل طویل منهم السید العالم النسابة ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن بن علی الشاعر المذکور، صاحب کتاب المنتقلة فی علم النسب» (مقدمه رجال السید بحرالعلوم، ص۱۴). ] بن السید محمد [ الحموی در « معجم الادباء » دربارهء او می نویسد : « شاعر مغلق و عالم محقق شائع الشعر نبیه الذکر مولده باصبهان و بها مات فی سنة ۳۲۲ ، و له عقب کثیر فی اصفهان فیهم علماء و ادباء و نقباء و مشاهیر… الخ» (ر.ک: به مقدمة رجال السید بحرالعلوم، ص۱۴). ] بن السید أحمد بن السید محمّد بن السید أحمد بن السید ابراهیم [ مقلب به «طباطبا». نسب سادات طباطبائی (که تعدادشان بسیار زیاد بوده و در میانشان علما، شعراء، امراء و مانند آن بسیار است) به او منتهی می شود.] بن السید اسماعیل الدیباج بن السید ابراهیم الغمر بن الحسن المثنی بن الحسن السبط بن علی بن ابی طالب علیهم السلام. [ ر.ک: به مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۸۳٫ ]

این شجره را علامه سید محمد صادق بحرالعلوم در ضمن ارجوزه ای به نظم کشیده است.  [ ر.ک: به مقدمه رجال السید بحرالعلوم، ج۱، ص۲۴ و ۲۵ ].

سید بحرالعلوم مدارج اولیه علمی را در کربلا طی کرد. خواندن و نوشتن را پیش از اتمام هفت سالگی آموخت و اوّلیّات و سطوح (صرف و نحو و مانند آن و منطق و اصول و کلام و تفسیر و…) را قبل از سیزده سالگی فرا گرفت. پس از آن، در درس خارج اصولِ پدر بزرگوارش (سید مرتضی) و وحید بهبهانی رضوان الله علیه و درس خارج فقیه محدّث شیخ یوسف بحرانی قدّس سرّه ( متوفای ۱۱۸۶ ) به مدت پنج سال شرکت کرد.

وی، در کسب علم آن چنان پیشرفت کرد که اساتید سه گانه مذکور، به اجتهاد او شهادت دادند و ستاره وجودش (با وجود بزرگانی همچون اساتید یاد شده) در کربلا درخشیدن گرفت.[ مقدمه رجال السید بحرالعلوم، ج۱، ص۳۳]

سید بحرالعلوم در سال ۱۱۶۹ به نجف اشرف هجرت کرد و آن جا از محضر علمایی همچون شیخ مهدی فتونی (متوفای ۱۱۸۳)، شیخ محمد تقی دورقی (متوفای ۱۱۸۶)، شیخ محمد باقر هزار جریبی (متوفای ۱۲۰۵) رضوان الله علیهم بهره برد. [ همان مصدر ]

در ذیقعده سال ۱۱۸۶ نجف را به قصد مشهد علی بن موسی الرضا علیه السلام ترک کرد.در مقدمه رجال السید بحرالعلوم (ج۱، ص۳۴) این گونه آمده است: «و فی شهر ذوالقعدة من سنة ۱۱۸۶ دعی من قبل بعض علماء ایران و زعمائها الی زیارة الامام الرضا علیه السلام، فخرج من النجف …» « در ماه ذیقعده از سال ۱۱۸۶ ق از سوی برخی عالمان و سردمداران ایران، به زیارت امام رضا علیه السلام دعوت شد؛ پس از نجف خارج شد…»

در بین راه ، مدتی کوتاه را در کرمانشاه توقف کرد و وقتی به خراسان رسید، مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفت. [ همان مصدر ]

در خلال هفت سالی که در آن سرزمین بود، از محضر سید میرزا مهدی اصفهانی خراسانی رحمه الله در علوم فلسفه و کلام بهره برد و آن چنان در نظر استاد جلوه کرد که او، به سید مهدی لقب «بحرالعلوم» داد.

اواخر شعبان سال ۱۱۹۳ بحرالعلوم به نجف اشرف بازگشت و مورد استقبال اهالی این شهر قرار گرفت. در اواخر همین سال، به سفر حج رفت و دو سال یا بیشتر در مکه ماند. برخی عقیده دارند مقصود بحرالعلوم از این سفر، تنها به جا آوردن مناسک حج نبوده است؛ بلکه علاوه بر آن، انجام بعضی از اصلاحات (چنان که ان شاء الله پس از این خواهد آمد )نیز مدّ نظر او بوده است.

در بیشتر این مدت، سید بحرالعلوم قدس سره مذهبش را اظهار نکرده و به اصطلاح، « توریة » می کرد. توریه در لغت به معنای مخفی کردن خبر است. [ ر.ک: به ترتیب العین، ج۳، ص۱۹۴۷ ] و در اصطلاح فقه ، اظهار کردن چیزی است که اظهار کننده خلاف چیزی که مخاطب می فهمد و برایش ظاهر است را اراده کرده باشد.

این ابیات را از او نقل می کنند:

احمد جدّی، و امّا والدی     مالکی، لکن دینی شافعی

و اعتقادی حنـفی، و انـا     شافعی بدلیل قاطع

و أری الحق مع السنة فی     کل ما قالوا بأمر جامع

و علیٌ رابعٌ للخفاء     ارتضیهم لالخوفٍ مانعی

و أنا ألعن من یلعنهم     و هو عندی کافر بالصاع

ظاهر این ابیات این است که سرایندة آن، از اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بوده، پدرش مالکی و خودش شافعی است و حق را با عامه (= اهل تسنن) می داند، در حالی که آنچه در این ابیات درباره اعتقاد سراینده آن ها بیان شده، در واقع نوعی توریه است. معنای واقعی ابیات به این صورت است:

« احمد [= پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ] جد من است و پدرم، مالک من است و دین من، شفاعت کنندة من است.

اعتقاد من، حنفی [منسوب به دین حنیف یعنی اسلام] است

و من با دلیل قاطع، قائل به شفاعت هستم.

من، حق را با اهل سنتِ [پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم] می دانم در هر چیز که به اتفاق بگویند. [و معلوم است که اهل سنت واقعی، شیعیان اثنا عشری هستند. در این باره ر.ک: به کتاب « الشیعة هم اهل السنة » تألیف دکتر محمد تیجانی سماوی.]

علی [بن حسین، حضرت زین العابدین علیه السلام] چهارمین خلیفه [= امام] است [همچنان که شیعیان این عقیده را دارند.]

من به جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رضایت دادم و این، از روی ترس نیست.

و من، هر کس که ایشان [=امامان علیهم السلام] را لعن کند، لعن می کنم و او نزد من کافر به خدا است.»

او در این مدت، آثاری مبارک در آن سرزمین از خود بر جای گذاشت. او، کمی پیش از بازگشت به سوی نجف اشرف، مذهب واقعی اش را اظهار کرد و در این باره، با علمای سایر مذاهب به بحث پرداخت. نقل می کنند یکی از هنگام خداحافظی او به این عالم بی نظیر شیعی عرض کرد: «ان کان للشیعة مهدی ینتظر فانت ذلک المهدی بلاریب » « اگر برای شیعه مهدی ای است که انتظارش را می کشند، تو بی شک همان مهدی هستی.»

اواخر سال ۱۱۹۵ ، سید بحرالعلوم رضوان الله علیه به نجف بازگشت. او، مورد استقبال اهالی این شهر قرار گرفت و شعرا برای مدح و خوشامدگویی به او، از هم سبقت می جستند. در باره ماده تاریخ ورود او به نجف اشرف، این عبارت گفته شده است: « ظهر المهدی ».

به نظر می رسد یکی از خصوصیات اولیای حضرت حق تبارک و تعالی وسعت نظر و سعه صدر است. شاید به همین دلیل است که می گویند: «ولی خدا، کسی است که از استعدادها و نیروهای مختلف در جهت تقرب به عالم اعلی استفاده می کند ». آن گونه که از احوالات نقل شده سید بحرالعلوم قدس سره به دست می آید، این خصوصیت در او نمود خاصی داشته است ، به طوری که آن گونه که فقیر احتمال می دهم، در طول تاریخ علمای اسلام، کم نظیر است.

آیت الله شیخ علی خاقانی نجفی، معروف به خیگانی ( ۱۲۵۵-۱۳۳۴ ) در کتاب «شعراء الغریّ » در باره او می فرماید:

«  و المترجم له من ابرز الفقهاء و أشهرهم فقد ذاغ صیته و انتشر انتشاراً سریعاً و السر فی ذلک کونه قام باعمال و تحلی بصفات عالیة رسخت حبه فی قلوب مختلف ارباب المذاهب و النحل، … فهو محبوب عند فرقة المتصوفة و العرفاء، کما یقدره أعلام الشیخیه و من تفرّع منه،… و لقد جمع بین مختلف الاذواق و المیول فأصحابه تری فیهم الزاهد المتقشّف و الأدیب الرقیق و الفقیه المحتاط و الزعیم الطامح، و هؤلاء کلهم خضعوا له خضوع العبد لمولاه و المسود لسیده ».

« سید بحرالعلوم، از بارزترین و مشهورترین فقهاء است که صیتِ شهرتش بلند شد و به سرعت، منتشر گشت. راز این [شهرت] هم این بود که کردار و صفات والایی از خود بروز داد که محبتش را در پیروان مذاهب و نحله های گوناگون، نفوذ دارد… لذا او [حتی] نزد فرقة تصوف و عرفا نیز محبوب گشت ، همان گونه که بزرگان شیخیه و فروع آن هم، به او توجه داشتند… و میان ذوق و سلیقه های گوناگون جمع کرد؛ به گونه ای که میان هواخواهانش، زاهد قشری نگر، ادیب با لطافت ، فقیه اهل احتیاط و رهبر طامح دیده می شد که همء آنان، همچون بنده در برابر مولا و زیر دست در برابر سرور، برای او خضوع می کردند. »

آری :

سخت گیری و تعصّب خامی است     تا جنینی، کار، خون آشامی است

احاطه و اشراف سیّد بحرالعلوم قدّس الله روحه به علوم متعدد، مورد تصریح بعضی از اهل فن قرار گرفته است؛ اما از آن جا که نقل کلام همهء آن ها باید در مجالی گسترده تر انجام پذیرد، این جا به نقل آنچه ابو علی محمد بن اسماعیل حائری ( ۱۱۵۹ – ۱۲۱۵ یا ۱۲۱۶ ) در کتاب « منتهی المقال فی احوال الرجال » (ص ۳۱۵) ، که از کتب مهم رجال است، آورده اکتفا می کنیم. ذکر این نکته را نیز لازم می دانم که این کلمات در زمان حیات سیّد بحر العلوم نوشته شده است. ابو علی، پس از آن که سیّد را با این عبارات می ستاید:

« الامام الذی لم تسمح بمثله الایام و الهمام الذی عقمت عن انتاج شکله الاعوام سید العلماء الاعلام و مولی فضلاء الاسلام علامة دهره و زمانه وحید عصره و اوانه »

« پیشوایی که روزگاران، چون او نیاورده بزرگواری که همچو او پدید نخواهد آمد؛ سید علمای اعلام و سرور فضلای اسلام، علامة روزگار و زمانة خود و یگانه عصر و دورة خویش »

در بارهء تسلط او بر علوم متعدد می فرماید:

« ان تکلم فی المعقول قلت هذا الشیخ الرئیس فمن بقراط و افلاطون و ارسطاطالیس؟! و ان باحث فی المنقول قلت هذا العلامة المحقق لفنون الفروع و الاصول و ما رأیته یناظر فی الکلام الا قلت هذا و الله علم الهدی و اذا فسر الکتاب المجید و اصغیت اله ذهلتَ و خلتَ؟ کانه الذی انزله الله علیه »

« اگر در علوم عقلی سخن گوید، گویی: این، شیخ الرئیس است و بقراط و افلاطون و اسطاطالیس که هستند؟! و اگر در علوم نقلی به بحث بپردازد، گویی: او، علامه محقق حلّی است که در فروع و اصول محقق است و اگر در مناظره های کلامی و اعتقادی بینی اش، گویی به خدا سوگند؟ او، سید مرتضی است و هنگامی که قرآن مجید را تفسیر می کند و به آن، گوش فرا می دهی، گمان خواهی کرد که او همان کسی است که قرآن، بر او نازل شده است ».

مطالعهء سیره و احوالات این سیّد عظیم القدر، یعنی توجه به نوع آثار علمی، مناظرات، اشعار و آثار دیگر او، جامعیّت علمی اش را تأیید می کند.

عصر سیّد بحر العلوم، دوران ظهور شعرای برجسته و فراگیری این هنر در نجف اشرف بوده است. این جانب، به علت علاقه ای که به ادبیات و علوم ادبی داشته و دارم، همواره در صدد مطالعه آثار فاخر ادبیّاتچه در نظم و چه در نثر- بوده ام و می توانم بگویم که دوران سید بحر العلوم، یکی از دوران های درخشان تاریخ شعر عربی است. در این دوران، شعرای بزرگی میان علما ظهور کردند که یکی از آن ها خود سیّد بحر العلوم رضوان الله علیه بوده است. اطلاع حقیر از اشعار سیّد بحر العلوم، از طریق کتب تاریخ، تراجم و مانند آن بود، تا این که در ربیع الاول سال ۱۴۲۸ به دیوان او برخوردم. در این دیوان، شمار بسیاری از اشعار او -اگر نگوییم همه آن هاتوسط علّامه سید محمد صادق بحرالعلوم رحمه الله که خود، از ذریهء سید بحر العلوم است، جمع آوری شده است.

تنوع مضامین، بحرها و دیگر خصوصیات این اشعار، مهارت او را در این زمینه نشان می دهد. از جمله مشهور ترین منظومه های سروده شده توسط سید بحرالعلوم، ارجوزهء « الدرّة النجفیّة » است. او در این منظومه، قسمتی از فقه را به سلک نظم کشیده و به دلیل اهمیت آن، پس از او همواره مورد توجه بسیاری از علمای بزرگ بوده است.

سید محسن امین عاملی رحمة الله علیه درباره این منظومه می فرماید:

« …ارجوزة مشهورة، سیّدة الاراجیز فی الفقه، لم یسبق الی مثلها عنی بها کثیر من الفقهاء من بعده و طبعت غیر مرّة » [اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۶۰]

« ارجوزه ای مشهور و سرآمد ارجوزه های فقهی است که بی سابقه است. بسیاری از فقهای پس از او، به آن، عنایت داشتند و بارها چاپ شده است. »

و شیخ محمد علی اعسم ( متوفای سال ۱۲۳۳ ) که از علمای مقدّس[  معارف الرجال، ج۲، ۳۱۰ ] و از شاگردان سیّد بود، دربارة این منظومة اینچنین سروده است [ همان مصدر ] :

درة علم هی ما بین الدرر    فاتحة الکتاب ما بین السور

تری علی ابیاتها طلاوة    کانما استقت من التلاوة

لذاک فاقت کل نظم جید    و سیّد الاقوال قول السید

در این جا مناسب است چند بیتی را از این منظومه نقل کنیم. او در کتاب الصلاة می فرماید:

علیک بالخشوع و الاقبال    فی جملة الاقوال و الافعال

والصدق فی النیة والاخبات    فانها  حقیقة  الصلاة

« بر تو باد به خشوع و اقبال در همهء گفته ها و کردارها، و راستی در نیت و کرنش ، که آن ، حقیقتِ نماز است »

میرزا حسین نوری رضوان الله علیه در کتاب « النجم الثاقب » چندین حکایت دربارهء تشرفات سیّد بحر العلوم رحمة الله علیه را نقل می کند؛ از جمله به سند خود نقل می کند از یکی از علما که فرمود :  

« من حاضر بودم در محفل افادهء بحر العلوم قدس سره ، که شخصی سؤال کرد از او از امکان رؤیت طلعت غرّاء امام عصر علیه السلام در غیبت کبری ، و در دست سید رحمه الله قلیان بود و مشغول کشیدن بود. پس، از جواب آن شخص ساکت شد و سر را به زیر انداخت و خود را مخاطب کرد و آهسته می فرمود و من می شنیدم که: «چه بگویم در جواب او و حال آن که آن حضرت مرا در بغل کشید و به سینه خود چسبانید و وارد شده است تکذیب مدّعی رؤیت در غیبت؟» و این سخن را مکرّر می کرد. آن گاه در جواب سائل فرمود که: «از اهل عصمت علیهم السلام رسیده است تکذیب کسی که مدعی شده دیدن حجّت علیه السلام را » و به همین دو کلمه قناعت کرد و به آنچه می فرمود، اشاره ای نکرد.[ النجم الثاقب ، ص ۴۰۹ ]

و نیز ظاهراً به همان واسطه نقل کرده است از عالم مذکور که گفت:

« نماز کردیم با جناب سید در حرم عسکریین. چون اراده کرد که برخیزد بعد از تشهد رکعت دوم، حالتی برای او عارض شد که اندکی توقف کرد ، آن گاه بر خاست. چون از نماز فارغ شد، همهء ماها تعجب کردیم و دلیل آن توقف را ندانستیم و کسی از ما جرأت نمی کرد که سؤال کند، تا آن که برگشتیم به منزل و خوان طعام حاضر شد. یکی از سادات حاضر در آن مجلس، به من اشاره ای کرد که از آن جناب سؤال کنم از سِرّ آن توقّف. گفتم: « نه ، تو بزرگ تری از ما » پس جناب سید بحرالعلوم رحمه الله ملتفت من شد و فرمود: «در چه گفت وگو می کنید؟» و من از همه کس جسارتم بیشتر بود نزد ایشان؛ پس گفتم: «ایشان می خواهند بفهمند سرّ آن حالتی را که در نماز برای شما عارض شده بود ».

فرمود: «به درستی که حجت علیه السلام داخل روضه شدند برای سلام کردن بر پدر بزرگوارش؛ پس مرا آن حالت دست داد از مشاهده جمال انور آن حضرت، تا آن که از روضه بیرون رفتند». [ همان مصدر ]

وفات

سید بحرالعلوم، پس از عمری نه چندان طولانی، اما پر برکت، در سن ۵۷ سالگی، در ماه رجب سال ۱۲۱۲ وفات یافت. مردم، به خانه او هجوم آوردند و جسد او را به حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام بردند. پسر بزرگ او – سید رضا – آن زمان در سفر و خارج از نجف بود. چشمان مردم به سوی شیخ حسین نجف قدس الله سرّه متوجه بود؛ اما از طرف دیگر، آیت الله سید میرزا محمد مهدی شهرستانی حائری قدس سره در همان اوان به آن جا رسید. علمای حاضر در آن جا – همگی – او را برای نماز میّت مقدم داشتند و تشییع کنندگان به او اقتدا کردند. پس از آن، او را در جوار شیخ ابو جعفر طوسی رضوان الله علیه دفن کردند.[ مدفن شیخ طوسی در مسجد شیخ طوسی در نزدیکی حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام واقع است.]

نقل می کنند بعد از آن که او را در قبر مدفون ساختند، صدایی از آسمان شنیده شد که این ابیات را می خواند [مقدمة رجال السید بحر العلوم، ج۱، ص۱۱۶ الی ۱۱۸] :

لله قبرک من قبر تضمنه    علم النبیین من نوح الی الخلف

ففی حیاتک اشراع لما شرعوا    و فی مماتک موت الدین و الشرف

ملا محمد حسین نائینی رحمه الله در کتاب « طرائف السوانح » [ ج ۲ ، ص ۷۴ ] از یکی از «اعاظم علمای معاصر» خود [که فقیر به جهات و قرائنی حدس می زنم آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (۱۲۷۲-۱۳۵۳) بوده است ] و ایشان از ملّا فتحعلی سلطان آبادی رضوان الله علیه [ که از عجائب روزگار و از حسنات دهر بوده اند ] نقل کرده است که: «در زمان ارتحال مرحوم آیت الله سید بحر العلوم رضوان الله علیه نوحهء جنّ به جهت فقدان آن جناب از سرداب خانه او، استماع شد ».

برای سید بحرالعلوم و اولاد او، مقبره ای اختصاص داده شد. این مقبره، پیش تر دو گنبد داشت که یکی از آن ها بزرگ و به اسم سید بحر العلوم و دیگری کوچک و به اسم پسرش «سید رضا» بود؛ اما در حال حاضر، این مقبره یک گنبد بزرگ دارد. [ مراقد المعارف، ج۱، ص۱۷۹، پاورقی ]

و نکتهء آخر اینکه به سند معتبر از یکی از کسانی که در این اواخر قدرت برقراری ارتباط خاص با ارواح را داشته اند، نقل شده است که با روح دو نفر نتوانسته است مرتبط شود: سید بن طاووس و سید بحر العلوم. در نقلی دیگر، این افراد سه نفر معرفی شده اند: دو سید مذکور به اضافه ابن فهد حلّی رضوان الله علیهم اجمعین. آن شخص، از روح یکی از علمای گذشته اعلی الله مقامه سبب را پرسیده بود که چرا با ارواح آن چند عالم بزرگوار نمی تواند ارتباط برقرار کند؟ آن عالم، علت را دائم الحضور بودن ایشان در محضر سید الاوصیاء امیر المؤمنین صلوات الله و سلامه علیه ذکر کرده است.

گذاشتن پاسخ