حجاب مفهومی نخواهد داشت مادامی که . . . (برداشت دوم)

ava 5

راستی خانمی که زندگی را جز این نمی داند که کار کند و حقوق بگیرد تا بتواند بهترین ها راتهیه کند و در بهترین ها آن را آماده کند و در بهترین ها از آن استفاده کند و نشان بدهد کسیکه تمامی عمرش وعمق زندگی اش همین چند انگشت گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و در چشم ها نشستن است، آیا می تواند خودش را در لباس محبوس کند،و خودش را بپوشد؟

پوشش یعنی مرگ ، یعنی تمام شدن ، یعنی پوچ شدن و به بن بست رسیدن … که اینها جز سرگرمی و تنوع و لذت و نمایش و جالب بودن و در چشم ها و دلها نشستن چیزی نمی خواهند ، چون خودشان را بیشتر از این نمی بینند و بالاتر نرفته اند.

زیر بنای حجاب همین دگرگون کردن بینش و عوض کردن تلقی و برداشت هاست. آنوقت هر آنچه سخت و رنج آلود است ، شیرین و مطلوب خواهد شد و آسان خواهد گردید.

هنگامی که من با مقایسه ها ارزش بیشتر خودم را یافتم و با شهادت استعدادهایم ، کار بزرگ خودم را شناختم و از تنوع و تکرار و از لذت و خوشی ، به تحرک و به خوبی ها رو انداختم ، با این بینش دیگر هیچ تنوعی مرا ارضا نخواهد کرد و هیچ چشمی و دهانی و دلی ، جایگاه من نخواهد بود ، که من در این تنگاها نمی گنجم و در این محدوده ها محبوس نمی شوم.

گذاشتن پاسخ